:. آخر دوست داشتن .:

سلام به دوستای عزیزم

من دیگه نمیتونم این وبو آپ کنم یعنی محمد رضا دیگه اجازه نمیده بیام وبم فیس بوکو بستم الانم میگه وبو ببند

دیگه چیکار میشه کرد من دیگه وب نمیام .

خدانگهدارتون

فردا ولن هستش خیلی خوشحالم اخه دیروز با دوستام رفتیم برای محمدرضا کادو بگیرم

واسش یه پیراهن خیلی خوشگل گرفتم فردا میخوام بهش کادوشو بدم امیدوارم از سلیقه ام خوشش بیاد از خدا میخوام که کمتر باهم بحث کنیم چون نه دیگه اون کشش داره نه من .

خدا کنه فردا اونجور که تصور میکنم بگذره .

دیروز  یه حرفی زدم از قصد نبود به خدا قسم ولی محمد رضا برداشت بد کرد بعدشم یه دعوای بزرگ که دوست ندارم در موردش حرف بزنم پیش اومد رضا گفت دیگه هیچی نگو نمیخوام چیزی بشنوم ولی من قسم خوردم که منظوری نداشتم ولی نمیذاشت حرف بزنم گفت بهت دارم میگم هیچی نگو یه بلایی یا سر تو میارم یا سر خودم ولی من بازم قسم خوردم اونم با ساق پا محکم زد رو نیمکتی که من نشسته بودم به خدا قسم انقدر محکم زد ؛ من زدم زیر گریه همین طوری اشکام میومد به خاطرش داشتم گریه میکردم نمیدونید چه دردی داشت ولی به روی خودش نیاورد خیلی روز بدی بود داشتیم واسه همیشه از هم جدا میشدیم یعنی از هم جدا شدیم  من ازش دور شدم رفتم ولی رضا اومد دنبالم گفت دستتو بده من منم گفت دارم میرم راحت بشی گفت من دوستت دارم نمیتونم یه لحظه نبودنتو تصور کنم خیلی دلم براش گرفت پاش در رفته بود البته فکر میکنم خودش شب بهم گفت احتمالا در رفته ولی با اون وضعیت اومد دنبالم خیلی دلم براش گرفت الانم بغض کردم خیلی پستم از خودم بدم میاد

من دوسش دارم ولی به قوله خودش همیشه میگه من تورو بیشتر دوستت دارم نه تو منو راست میگه خدایی اون بیشتر دوسم داره هر وقت ازش ناراحتم اون از دلم در میاره هر وقتم که خودم تقصیر دارم بازم اون از دلم در میاره همیشه قهر میکنم میاد سراغم میگه من اشتباه کردم تو برگرد .

بعضی اوقات میگم من از زندگی چی میخوام هیچی نمیخوام من فقط اونو میخوام .چه جالب دارم به عشقم تو وب اعتراف میکنم ولی وقتی پیششم فقط میگم دوسش دارم .

کاش بتونم بهش بگم که شبا به خاطره تو گریه میکنم فقط تویی که همه زندگیم شدی فقط تویی که بعد از خانوادم مهمی .

دیروز بهم گفت کی برات با ارزشه میخواستم بگم خودت ولی گفتم خانوادم گفت بعد از اونا کی گفتم یکی بود که الان نیست یه خنده ای کرد گفت میدونی واسه من کی مهمه یه جوری نگاش کردم که بگو کیه گفت بابام که اصلا نیست  مامانمه بعدش دوتا پسر خاله هام (دوتاشونم خیلی بچه هستن)گفت و تو .گفت تو با ارزش تر از خانوادمی گفت از هرکی بپرسی میگه خانوادم ولی من میگم تو به خدا قسم که تو با ارزش تری .

اگه تو چشمای کسی که عاشقشی نیگاه کنی خجالت میکشی و صورتت سرخ میشه
ولی اگه تو چشمای کسی که دوستش داری نیگاه کنی لبخند میزنی
وقتی با کسی که عاشقشی هستی نمیتونی هر چی تو دلت هست به زبون بیاری..
ولی وقتی با کسی که دوستش داری هستی ..این کارو میتونی بکنی...
وقتی با کسی که عاشقشی هستی معمولا تو رفتارت راحت نیستی و خجالت میکشی
ولی وقتی با کسی که دوستش داری هستی...
تو خودت هستی و هر کاری دوست داری میکنی
تو نمیتونی به طور مستقیم تو چشمای اونی که عاشقشی نیگاه کنی
ولی تو میتونی همیشه با لبخند و مستقیم تو چشمای کسی که دوستش داری نیگاه کنی
وقتی کسی که عاشقشی گریه میکنه تو هم به همراه او اشک میریزی
ولی وقتی کسی که دوستش داری گریه میکنه تو فقط تسکینش میدی...
وقتی با کسی که عاشقشی روبرو میشی.. قلبت تندتر میزنه
ولی وقتی با کسی که دوستش داری روبرو میشی فقط خوشحال میشی..
وقتی با کسی که عاشقشی... هستی زمستون پیش چشمات مثل بهاره

ولی وقتی با کسی که دوستش داری هستی ..زمستون فقط زیباست ..همین

عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است.اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود، اگر تمام دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و " دیدار و پرهیز" زنده و نیرومند می ماند. اما دوست داشتن با این حالات ناآشناست.

میدونم خیلی سخته واسه حفتمون ولی واسه اینکه درست بشه صبر میکنم هر جوری بشه تا اخرش می مونم ممنونم که داری یکی از خواسته هامو درست میکنی داری بهش عمل میکنی داری همونی میشی که ارزوشو داشتم عاشقت می مونم تا هنگام مرگ بدون مطمئن باش

شده بعضي وقتا يهو ديگه دوستش نداشته باشي؟ به خودت مي گي اصلاً واسه چي دوستش دارم؟ مگه کيه؟ مگه واسم چيکار کرده؟ مگه چي داره که از همه بهتر باشه؟ ... اصلاً من که خيلي از اون بهترم.... بعد به خودت مي خندي که اصلاً واسه چي اينقدر خودتو اذيت کردي؟

يهو، يه چيزي يادت مياد....

يه چيز ِ خيلي کوچيک.... يه خاطره.... يه حرف.... يه لبخند.... يه نگاه.... و بعد.... همين.... همين کافيه تا به خودت بياي و مطمئن بشي که نمي توني دوسش نداشته باشی.

نمیشه یعنی نمیزارم که بشه نمیخوام فکرشم کنم چون خودم بیشتر از تو ضربه میخورم

لیلی و مجنون عمر ما هر دو هفته یکبار به هم میگویند خداحافظ برای همیشه

من خودمم اینطوری ام ولی ... از ته دل میخوامش اگه بمونم به خاطر خودشه اگرم برم بازم به خاطر خودشه