بهار سبزتان مبارک

خداوند برای نوشتن برگ های زندگی انسان ها چهار رنگ قلم دارد، بهار قلم سبز رنگ خداوند است که برگ زرد زندگی ما را طراوت و سبزی می بخشد. امید است همواره زندگیتان به جوهر سبز خدا آغشته گردد. بهارتان مبارک .......

خداحافظ زندگی

سلام دوستان عزیز

حدود شش ماه از آخرین پستی که براتون گذاشتم می گذره توی آن پست واسه رفتن به یک سفر از تون خداحافظی کردم . الان دوباره سلام ...

زندگی همه آدمها شده همین سلام و خداحافظی ها

امیدوارم همه آدمهای روی زمین هیچ وقت طعم تلخ خداحافظی و نچشند

اما من می خواهم امروز برای همیشه از خیلی چیزها خداحافظی کنم و دیگه هیچ وقت بهشون سلام ندم

امروز می خوام از عشق از شادی از با هم بودن از گذشت از مهربونی از زندگی واسه همیشه خداحافظی کنم و سلام بدم و آغوشم باز کنم واسه نفرت واسه غم واسه تنهایی واسه نبخشیدن واسه سنگ بودن ...

خسته ام  

معجزه دعا

دوستان گلم سلام

یک مدتی است کم کار شدم از این بابت از همه شما عذر می خواهم بزنید به پای درگیری های پایان سال هر چند که به نظر شخص خودم همه این ها بهانه است .

عازم سفری هستم که نمی دونم چرا و برای چی دعوت شدم و دارم این طور امتحان می شم اما هر چی هست حتما حکمتی درش وجود داره

از هموتن می خواهم که حلالم کنید آشنا و غریبه

برای همتون تو سال جدید آرزوی سلامتی و سعادت می کنم و از خداوند روزها و ایام می خواهم که تو سال جدید شما عزیزان رو به همه آرزوهای قشنگتون برسونه

برای همتون دعا می کنم و می خواهم که شما هم برای من دعا کنید .

به محض برگشتن آپ می کنم


هم درد با نسیمی

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی‌ دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

از زندگی بی تو گریزانم و بیزار

آنقدر که بگذار بمیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد !...چه جای نگرانی است؟

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

راضی ام به رضای تو  

خدایا به داده و نداده ات شکر که اگر داده ای لطف بوده و اگر نداده ای حکمت

حکمتی که شاید برای من در ابتدای راه شیرین نباشد ولی اگر یاد بگیرم همان زمان بگویم شکرت به نداده ات قطعا شیرین می شود

خدایا از تو مدد می خواهم برای چیزی که بسیار سهمگین است. برای گذشتن از حس حسد به خاطر دوست داشتن

شاید بگویی دوست داشتنت نسبت به جرم زمینی من جرم است اما برایت پاسخ دارم.

پاسخی که تو خود در وجود من نهادی و آن حس زیبای درک است. درک برای رسیدن به خیلی چیزها . درک برای رسیدن به تفاهم . درک برای رسیده به باهم بودن . درک برای رسیدن به زیبایی ها . درک برای درک کردن مهر و نگاه مادر و .....و در نهایت درک یک نگاه عمیق به دوست داشتن خدایا از تو مدد می خواهم برای دوری از نفرت، چیزی که خودم همیشه از آن متنفر بودم اما در حال حاضر آن قدر این جرم زمینی تو را دوست دارم که نسبت به هرکس و هر چیزی که برایم ایجاد خطر حس زشت و ناپسند نفرت به من دست می دهد .

خدایا از تو مدد می خواهم برای تحمل کردن رفتار رقیبان و عشق و علایق جرم زمینی ام به آن ها .

به عشق فریبا

برای فریبا جان...

دیروز برای اولین بار کسی رو که برای داشتن همه زندگیم بهش مدیونم دیدم

مدیون قلب نازنینش که باعث شد من خیلی چیزها رو تجربه کنم 

مهرش خیلی به دلم نشست از اولم با اینکه ندیده بودمش ادوستش داشتم ولی دیروز وقتی از نزدیک دیدمش خیلی بیشتر شیفته اش شدم

خودش شاید ندونه که چقدر برام قابل احترام و عزیز

خودش شاید هیچ وقت نفهمه که چه چیزی رو به من داده 

اما من همیشه بهش مدیونم

براش آرزوی سلامتی می کنم و امیدوارم همیشه سایه اش بالای سر نفس من و نفسای خودش باشه

دوست دارم فریبای عزیز


سر در گمی

نفسم ....

تا الان فکر می کردم که صد در صد نبودن تو به خاطر وجود غزاله است 

اما حالا که اون نیست خیلی بهتر می تونم درک کنم برای چی نیستی

الان که فلش بک می زنم به گذشته می بینم که تو این 6 ماه همش من انتخاب کردم من خواستم که باشم

احساس می کنم به زور نگهت داشتم و تو با همه کارهایی که برام کردی با همه محبتات از ته دل نمی خواستی که باشی

الان وقتی به شبی که غزاله رو گذاشتی کنار فکر می کنم می بینم چقدر از نبودش ناراحت بودی چقدر داغون بودی می شد کاملا از نگاهت فهمید که نمی خواستی این اتفاق بیافته

احساسم نسبت به غزاله عوض شده دیگه ازش بدم نمیاد نه به خاطر اینکه نیست نه از شبی که بیمارستان بستری شدم این حس رو داشتم ان هیچ گناهی نداشت به آن هم دروغ گفته میشد دلم برای سادگی اش می سوخت اما حداقل اش آن با احترام کنار گذاشته شد از این بابت خوشحالم براش که صداقتش ، باورش و ایمانش به کسی که دوستش داره نشکست و اعتماد تو وجودش از بین نرفت . از این بابت واقعا براش خوشحالم و آرزو می کنم به همه آرزوهای دست نیافتنی و از جمله عشقش برسه این رو از ته دلم براش می خواهم چون می گن دعای کسایی که به آرزوهای خودشون نمی رسن برای دیگران مستجاب می شه

تازه فهمیدم به خاطر یک سری چیز که تو حتی از گفتن آنها خجالت می کشی و فکر می کنی من ناراحت میشم قرار کنار گذاشته باشم

نفسم

یک قاتل ،یک دزد، یک جنایتکار با همه منفور بودنش با همه پست بودنش یک سری حق براش قائلن حق اینکه بهش تفهیم اتهام کنند، گناهش و جرمش و اشکال کارش رو یادآوری کنند و از همه مهم تر حق دفاع از خودش رو بهش می دن

اما من حتی اندازه آن قاتل، دزد و جنایتکار هم حق ندارم.

تو این مدت فقط یک چیز رو زیاد از دهن تو شنیدم

این که هر چی پیش بیاد خیر

یک سوال

میشه بگی خیر حضور تو تو زندگی من چی بود ؟

یک عمر تنهایییییییییییی!

یک عمر حسرت نداشتن نفست !

یک عمر...........!

من که هر چی فکر می کنم هیچی نمی فهمم

خیلی خسته ام

دلم فقط به لحظه های خوبی که با تو داشتم خوش !

سعی می کنم به روزهای بد فکر نکنم!

اما واقعا هر چی فکر می کنم این حقم نبود 

اما ازت ممنونم فقط به خاطر یک چیز

عشقی که تا ابد تو روح و جسمم برام یادگاری گذاشتی...

به یک آرزوم رسیدم حداقل این که بزرگترین تجربه و قشنگترین احساس زندگی ام با کسی باشه که دوستش دارم به خاطر این یک چیز ازت ممنونم ...!

یک چیز یادت باشه

من عشق رو از کسی گدایی نمی کنم حتی اگر آن کس نفسم باشه

چون دیگه آن وقت عشق نیست

من برای دوست داشتنم احترام و ارزش قائلم - چیزی که تو هیچ وقت براش نداشتی 

خیلی حرف داشتم واسه گفتن اما نمی دونم چرا اصلا دلم نمی خواد چیزی بگم

شاید واقعا این بار مثل همیشه سکوت قشنگترین صدا و زیباترین شکوه باشه ...!

مهربانم،ای خوب!

یادقلبت باشد !

یک نفر هست که با تو.......تک و تنها با تو......پرِ اندیشه و شعر است وشعور!......پرِ احساس و خیال است و سرور!   

مهربانم،این بار،

یاد قلبت باشد،یک نفر هست که با تو...... به خداوندِ جهان نزدیک است....



نازنینم

نازنین،خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی...

خیانت می تواند دروغ دوست داشتن باشد!

خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری...

خیانت می تواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد!

خدایا جز تو دیگر واقعا کسی رو ندارم

خیانت... دروغ... عشق

وقتی که تنهای تنها می شوی ،

وقتی که دوستانت ، آنها که نیازمند یاریشان هستی درست

در حساس ترین

نقطه رهایت می کنند

وقتی که در دست همانان که پشتوانه و پشتگرمی

محسوبشان می کردی ،

خنجری می بینی ؛وقتی زیر سنگی که به استواری اش

سوگند می خوردی

و تکیه گاهش می شمردی ،ماری خفته می بینی که در تکان

حادثه از خواب

 جهیده است، 

وقتی که امواج امتحان ، خاشاک دوستی های سطحی   و عشق

های دروغین

 را می ربایدو لجن متعفن خودخواهی و منفعت طلبی را عریان می

سازد ....

 وقتی که هیچ تکیه گاهی برایت نمی ماند و هیچ دستی خالصانه به

دوستی

 گشاده نمی گردد .یک ملجا و امید و پناهگاه می ماند!که هیچ حادثه ای

نمی تواند او را از تو بگیردو حتی در مقابل بدی های تو خوبی می

آورد و

روی زشتی های تو پرده ی اغماض می افکند

اگر بدانی که محبت و اشتیاق او به تو چقدر است...........

بند بند تنت از هم جدا میشود

حتماً دانسته ای او کیست پس چرا در انتها به او برسی

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟،

 از او آغاز کن.... او با تو هست،

چشمانت را ببند و آغوش گرمش را حس کن ..

حرارت دستانش را بر سرمای وجودت احساس کن ..

نجوایی که در گوشت میپیچد را بشنو که میگوید .. بنده ام من با تو

هستم!!!!!!!

اگر زخم خورده ای. اگر تنها شده ای.

 اگر زیر پایت را خالی کرده اند. اگر دلت را شکسته اند

او هست،

 مرحم الهی  بر زخم های تومیگذارد..

 تنهاییت را پر میکند ..

بند بند دلت را با جوهره ایمان به هم متصل میکند 

 تنها صدایش بزن..

او تنها کسی است که صدای خسته من را می شنود ...

مهربانم

 مهدی جان فقط و فقط برای تو 

 مهربانم، ای خوب!

یادِ قلبت باشد،یک نفر هست که این جا.....

بین آدم هایی که همه سرد و غریبند با تو

تک و تنها.....به تو می اندیشد

و کمی...........دلش از دوری تو دلگیر است....

مهربانم،ای خوب!

یادِ قلبت باشد........یک نفر هست که چشمش............به رهت دوخته بر در مانده

وشب و روز دعایش این است.........زیرِ این سقف بلند.........

هر کجایی هستی،به سلامت باشی

و دلت همواره،محو شادی و تبسم باشد....

مهربانم، ای خوب!

یادِ قلبت باشد.....یک نفر هست که دنیایش را.....همه ي هستی و رویایش را ،

به شکوفایی احساس تو،پیوند زده

و دلش می خواهد لحظه ها را با تو،

به خدا بسپارد.........

مهربانم،ای خوب!

یک نفر هست که با تو.......تک و تنها با تو......پرِ اندیشه و شعر است وشعور!......پرِ احساس و خیال است و سرور!   

مهربانم،این بار،

یاد قلبت باشد،یک نفر هست که با تو...... به خداوندِ جهان نزدیک است و به یادت،هر صبح،

گونه ي سبز اقاقی ها را از ته قلب و دلش می بوسد.....

ودعا می کند این بار که توبا دلی سبز و پر از آرامش ،

راهیِ خانه خورشید شوی

وپر از عاطفه و عشق و امید

به شبِ معجزه و آبیِ فردا برسی..............