ز روی سنگفرش هر خیابان میبرد پوسیده برگی زرد
در این اندیشه میمانم
اگر روزی بیفتم از دو چشمانت
کدامین باد خواهد برد تن زرد و فرو پاشیده من را؟
ز روی سنگفرش هر خیابان میبرد پوسیده برگی زرد
در این اندیشه میمانم
اگر روزی بیفتم از دو چشمانت
کدامین باد خواهد برد تن زرد و فرو پاشیده من را؟
پیشاپیش سال نو رو به همتون تبریک میگم
امیدوارم سال خوبی داشته باشین
بلندترین شاخه ی درخت ، یک واژه را می فهمد ، و آن هم “تنهایی” ست
تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز؟ // می کشم ناز یکی تا به همه ناز کنم
مگر اين هيزم عشقم نم داشت
که به بيچارگي ام خنديديد؟
مگر انبار دلم باران داشت
که مرا دشمن خود مي ديديد؟
اگر اين هيزم عشقم نم داشت
پس چرا از رفتنش آتش گرفت؟
اگر انبار دلم باران داشت
پس چرا از تشنگي ماتم گرفت؟
بزرگ ترین اشتباه ؟گفت عاشق شدن
گفتم بزرگترین شکست ؟گفت شکست عشق
گفتم بزرگترین درد ؟گفت از چشم معشوق افتادن
گفتم بزرگترین غصه؟گفت یک روز چشم های معشوق را ندیدن
گفتم بزرگترین ماتم؟گفت در عزای معشوق نشستن
گفتم قشنگ ترین عشق ؟گفت شیرین و فرهاد
گفتم زیبا ترین لحظه ؟گفت در کنار معشوق بودن
گفتم بزرگ ترین رویا؟گفت به معشوق رسیدن
پرسیدم بزرگترین آرزوت ؟اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت ((( مرگ )))
برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب بروید ...