پشت دریاها

پشت دریاها

 

قایقی خواهم ساخت

خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد از این خاک غریب

که در آن هیچ کسی نیست

که در بیشه ی عشق

قهرمانان را بیدار کند

 اگه که خواهان ادامه این شعر هستید به ادامه مطلب بروید.

 

ادامه نوشته

نمی بخشمت

نمی بخشمت
 
نمیبخشم تو را تا زنده هستم
به روی دل همه درها رو بستم
ببین عشقت به حال من چه ها کرد
چه آروم در درون خود شکستم
نمیبخشم تو را تنها تو بودی
همه عشقم ، تمام خواهش من
نمیبخشم تورا از من ربودی
همه قلبم همه آرامش من
برو از پیش من نگو چه کردم
نگو روزی دوباره بر می گردم
برو شکستنم بوده گناهت
برو که دیگه نیستم چشم به راهت
نمیبخشم تو رو برای قلبی
که شبها تا سحر به پای تو سوخت
نمیبخشم تو رو برای چشمی
که منتظر به این پنجره ها بود
اگر بقضم رو میبینی برای اولین بار
اگر اشکم رو میبینی برای اولین بار
شکستم رو ببین ترسی ندارم
که از این آخرین ساعات دیدار
نگو روزی دوباره بر می گردم
برو شکستنم بوده گناهت
برو که دیگه نیستم چشم به راهت
برو که دیگه نیستم چشم به راهت
برو که دیگه نیستم چشم به راهت
..................................................................
این شعر تقدیم به عزیزانی که دلهاشون شکسته و شکست عشقی خوردند.
 

عاشق بی خبر

عاشق بی خبر

نمونده حرف دلی که نگفته باشم

نبوده شبی که بی یادت خفته باشم 

حالامی فهمم که هیچ چیز حریف فاصله ها نیست

وکنون برایم هیچ چیز زجرآورتر از خاطره هانیست 

چقدر ناتوان و بیچاره ام دراین هم همه ی بی کسی

من که می دونم تو نمی خوای هرگز به من برسی 

همه لحظه ها تکراریه اینجا واسه همیشه

می دونم قراره این دوری هیچ وقت تموم نشه

بی خبر از شباشم ، بی خبر از خلوتش

بی خبر از دلخوشیش ، بی خبر از حسرتش

یه وقتی جای من بود اون سنگ توی سینه اش

یه روزی مال  من بود قرارهای آدینه اش

حالا ولی دیگه نیست اسم من تو یاد اون

دلم می خواد بمیرم حالا که بی من شاد اون

یه جا باید تموم شه جوهر عاشقی هام

دیگه باید بمیرن امید  رازقی هام

مثل تموم قصه ها قصه ی منم به سر رسید

کلاغ دل خسته ی من بازم به خونه اش نرسید

ماهمیشه باید یه کسی را که دوست داریم و

بهش نمیرسیم براش فاتحه بخونیم.

امیدوارم که همه عاشقا به عشقشون برسند.

پنج وارونه...

 پنج وارونه...

پنج وارونه چه معنا دارد ؟!
خواهر کوچکم از من پرسيد
من به او خنديدم
کمي آزرده و حيرت زده گفت
روي ديوار و درختان ديدم
باز هم خنديدم
گفت ديروز خودم ديدم
مهران پسر همسايه
پنج وارونه به مينو ميداد
آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسيد
بغلش کردم و بوسيدم و با خود گفتم
بعدها وقتي غم
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بي گمان مي فهمي
- پنج وارونه چه معنا دارد...

شب یلدا...

شب یلدا

شب یلدا ز راه آمـــــــــــد دوبـــــــــاره   

     بگیر ای دوست! از غمهـــــــا کناره

شب شادی وشـــور و مهربانی است  

      زمـــــــان همدلی و همزبانی است

در آن دیدارهــــــــــــا تا تـــــــــازه گردد   

     محبت نیـــــــــــــــز بی اندازه گـردد

به هرجا محفلی گرم و صمیمی است   

   که مهمانی درآن رسمی قدیمی است

به دور هم تمـــــــــــام اهــــــل فامیل    

     شده بر پا بســــاط میــــوه – آجیل

ز خـــوردن خوردنِ این شـــــــــام چلّه   

      شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!

همــــــــــه با انتظاری عاشقــــــــــانه   

      نظـــــــر دارند ســـــــــوی هندوانه!

نشسته با تفاخـــــــــر  تــوی سینی    

      کنارش چاقـــــــــــویی را هم ببینی

چو گــــــــردد قــاچ قــــاچ آن هندوانه    

      شود آب از لب و لوچـــــــــــه روانه!

بســــــاط خنده و شادی فراهـــــــــم    

     اس ام اس می رسد پشت سر هم

جوانان آن طرف تـــر  جـــــــوک بگویند     

    دل از گرد و غبــــــار غـــــم بشویند

کسی را گـــر صدایی نیم دانگ است     

    در این محفل پی تولید بانگ است!!

زند بــــــــا “ای دل ای دل”  زیـــــر آواز     

    ز بعد آن  “هاهاها”یی کند ســـــاز!

ببندد چشــــــــم و جنباند ســـرش را     

    بخواند شعـــــــــــــرهای از برش را!

چنین با شور و نغمه – شعر و دستان    

    خرامان می رســــــد از ره زمستان

شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز   

     نمانده هیچ؛ جز  هشتاد و نه روز !

کنـــــون معکــــــــــوس بشمارید یاران   

     که در راه است فصــــــــل نوبهاران….

شب یلدا مبارک...


 

قسم به تو...

قسم به تو

قسم به تو...كه عشق من...يه عشق بي زبونه
به پاي تو...چــو آتــيش...يه چشمـه جنونـه
چو عشق ما...به هم رسد...طلوع يك ستاره است
تـو زندگـي...بــراي مـا...تـولـدي دوبــاره است
بكش به زنجيرم...كه بي تو ميميرم...
اسير تقديرم...فنـا پذيرم...
هميشه غمگينم...غم تو تسكينم...
بيا به بالينم...نذار بميرم
قسم به تو...كه عشق من...يه عشق بي زبونه
به پاي تو...چــو آتــيش...يه چشمـه جنونـه..چو عشق ما...به هم رسد...طلوع يك ستاره است
تـو زنـدگـي...بــراي مـا...تـولـدي دوبــاره است
اي يار...من ساحلم تو دريا...
لبـريـز آرزوهــا...عاشق تـريم تـو دنيـا...
اي يار...وقتي من وتوشدما...
دنياميشه چه زيبا...حتي توخواب ورؤيا.

فقط عشق

این روزا...

این روزا...

 

این روزا عادت همه،رفتن و دل شکستنه


درد تموم عاشقا،پای کسی نشستنه


این روزا مشق بچه ها،یه صفحه آشفتگیه


گردای رو آینه ها،فقط غم زندگیه


این روزا درد عاشقا،فقط غم ندیدنه


مشکل بی ستاره ها،یه کم ستاره چیدنه


این روزا کار گلدونا،از شبنمی تر شدنه


آرزوی شقایقا،یه شب کبوتر شدنه


این روزا آسمونمون،پر از شکسته بالیه


جای نگاه عاشقت،باز توی خونه خالیه


این روزا کار آدما،دلای پاک رو بردنه


بعدش اونو گرفتن و به دیگری سپردنه


این روزا کار آدما،تو انتظار گذاشتنه


ساده ترین بهانه شون،از هم خبر نداشتنه


این روزا سهم عاشقا،غصه و بی وفاییه


جرم تمومشون فقط،لذت آشناییه


این روزا توی هر قفس،یکی دو تا قناریه


شبا غم قناریا،تو خواب خونه جاریه


این روزا چشمای همه،غرق نیاز و شبنمه


رو گونه هر عاشقی،چند قطره بارون غمه


این روزا ورد بچه ها،بازیه چرخ و فلکه


قلبای مثل دریامون،پر از خراش و ترکه


این روزا عادت گلا،مرگو بهونه کردنه


کار چشای آدما،دل رو دیوونه کردنه


این روزا کار رویامون،از پونه خونه ساختنه


نشونه پروانگی ، زندگیارو باختنه


این روزا تنها چاره مون،شاید پرنده مردنه


رو بام پاک آسمون،ستاره رو شمردنه


این روزا آدما دیگه تو قلب هم جا ندارن


مردم دیگه تو دلاشون،یه قطره دریا ندارن


این روزا فرش کوچه ها،تو حسرت یه عابره


هر جا یکی منتظر ورود یک مسافره....

خدایا عاشقتم...

خدایا


کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،

  

سفری بی همراه،  

   

گم شدن تا ته تنهایی محض،

   

یار تنهایی من با من گفت:

   

هر کجا لرزیدی،

   

از سفرترسیدی،

   

تو بگو، از ته دل 

   

من خدا را دارم...

   

شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم!

خدایا عاشقتم...

 

میدانستم عاشق بارانی ...

میدانستم عاشق بارانی

میدانستم عاشق بارانی ،

آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،

تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد

این اشکهای من است که بر روی تو میبارد

آسمان با دیدن چشمهای من می نالد

عشق همین است و راه آن نفسگیر

باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،

دردهایی که درد نیست  چون دوایش تویی

خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش، چون چاره اش تویی

عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی

با تو بودن یعنی همین ،

یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین

عزیزم خیلی دوستت دارم ، تنها همین احساس است که در دل دارم

این کلام جاودانه را از من بپذیر ، در روزی که قلبم درونش غوغاست ،

این احساس صادقانه را از من بپذیر ، در روزی که حال من حال خودم

                                               نیست

 

بگذار اعتراف کنم


بگذار اعتراف کنم...

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...

اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم

باور نمیکنم اینک بی توام

کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،  

تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

در حسرت چشمهایت هستم ، 

چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده

در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،

هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...

 

 

عکس های عاشقانه

عکس های عاشقانه

 

ادامه نوشته

عاشقانه

عاشقانه

 

ادامه مطلب...

 

ادامه نوشته

گالری عکس های عاشقانه

عاشقانه

ادامه مطلب(حتما ببینید)

 

ادامه نوشته

عکس های عاشقانه و جالب

عکسهای عاشقانه

ادامه مطلب...

ادامه نوشته

         ------------------------------------------------------------------------------------------

         ---------------------------------------------------------------------------------------------

           --------------------------------------------------------------------------------------------

                ----------------------------------------------------------------------------------

                 ------------------------------------------------------------------------------------

 

ادامه نوشته


کجا بودیـــــــــــــــــــــــــــی

 

کجا بــودي وقتي برات شکستـم             يخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم

کجــا بـودي وقتــي غريبــي و درد            داشت مـن تنها رو ديوونه ميـــکـرد

کجــا بودي وقتي کنـار عکســـات            شبا نشستم به هواي چشمـــات

کجا بــودي ببيني مــن ميســـوزم            عيــن چشــات سيـاهه رنـگ روزم

ســـرزنشــــاي مردمـــو شنيـــدم            هــر چــي که باورت نميشه ديـدم

کنـــايه هــاشونــو به جون خريدم            نبــود ستــاره ام شبـا گريه چيـدم

کجا بودي وقتي اشکــام ميريخت           خون جاي گريه از چشام ميـريخت

کجـــا بودي وقتـــي آبـــروم مـــرد           امــا به خـاطر چشات قسم خـورد

کجـــا بودي وقتي که پرپر شـــدم           سوختم و از غمت خاکستر شدم

خنده واسه هميشه از لبـام رفت

رسيدن از مرمر رويــاهـــــام رفت 


بغض عشق یعنی دنیای بی تو

 بغض عشق

با سکوت زیرکانه منو فریاد زدی

با چشات دوست دارم رو تو گوشم داد زدی

با نگاه عاشقت مست مستم کردی

به می و جام و سبو باده پرستم کردی

الهی الهی تا نفس تو سینه هست

بمونی برای من

 تا دنیا هست دوست دارم

 در وفا و 

 صفا می ستایمت


I Lov you
 

I LOVE YOU

جای خالیتو می بینه ولی باز باور نداره ...

این شعر تقدیم به عشقم

دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
كسي كه خالي وجودم را از خود پر مي كرد
و پري دلم را با وجود خود خالي
دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد  رفت
...... و پایان داد
کسی ....
کسی که من هميشه دلم برايش تنگ می شود...  

کی گفته پاييز اونه که باد برگا رو مي ريزه

واسه دلی که عاشقه تموم سال پاييزه...

همیشه دوستت دارم بخدا

 

دوستت داشتم


دوستت داشتم...

 

      

عاشقت بودم و ديوانه حسابم کردی

 

آشنا بودم و بيگانه خطابم کردی


گفته بودم چو بيايی غم دل با تو بگويم


چه بگويم، که غم دل برود تا تو بيايی!

 

دادگاه عشق


دادگاه عشق

 

در دادگاه عشق قسمم قلبم بود، وكيلم دلم بود

 

و حضار جمعي از عاشقان و دلسوختگان

 

قاضي نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن

 

 تو اعلام كرد پس محكوم شدم به تنهايي و مرگ

 

كنار چوبه ي دار از من خواستند تا آخرين خواسته ام را بگويم

 

و من گفتم به تو بگويند: 

دوستت دارم

خسته شدم...


خسته شدم ...

 

خسته شدم از بس چشم به در دوختم

 نامه هام نداي دوست داشتنت رو ميدند

از بس اسمتو صدا کردمديواره اسمتو بلد شدند

از بس گريه کردم اشکي براي چشمام نمونده

از بس داد زدم صدام گرفته تو رو روز و شب صدا

 مي کنم شايد روزي ببينمت شايد روزي حست

 کنم شايد بتونم ببوسمت

شايد روزي برات بميرم

دوستت دارم

دیگه خسته شدم

 

دیگه خسته شدم...
 

من خسته و بی هـــدف در کــوچه هـــای غربت ســـر گـــردانـــم فـــضای

شهر را غبار غربت ویاءس فرا گــرفــتـه دیــگــر خــسـته شده ام به دیواری

سرد و سیاه تکیه می دهم اما سایه ام مرا کشان کشان دنبال خو می برد

آخر مقصد و راه من کجاست هیچ کسی نیــست انــگار درایــن هــمــه بــا

هم غریبند همه همانند سایه ای ســیــاه با شـتـاب از کـنـار هم می گذرند

و خود را در گورسـتــان تـاریـک خـانـه هایـشـان پـنـهـان مـی کـنـنـد و مــن 

و سایه ام همچنان سر گردان زمان سالهاست که در اینجا گم شده اسـت 

و برای کسی مهم نیست که دست شب چنان زغــال زمـیـن و آسـمـان را 

سیاه کرده است سایه ام مرا به زیر اتاقی روشن می برد انـگــار شـخصی 

آنجاست که به روشنایی علاقه مند است و پشت پنــجــره ایـسـتـاده و بـه 

بیرون می نگرد چشمانش برقی عجیبی از امید دارد بــا چــشـمـانــــــــم 

به او می فهمانم به کشمکش احتیاج دارم تا با دسـتــش غــبـار غـربــت و

یاءس را از پیراهن روحم بتکاند پس عاشـقـانــه بــا او بــه راه مـی افــتــم 

تــــــــا شــــــــب را نــــــــــا بـــــــــود کـــــــنــــــیـــــــــــم.

 

 آخرین ستاره بودی تو شب دلواپسی هام

                    خواستنت پناه من بود تو غروب بی کسی هام

آه اگر روزی نگاه تو

                                 مونس چشمان من باشد قلعه سنگین تنهایی

                                چهار دیوارش زهم می پاشد

دوست داشتن...

هرگزلحظات با تو بودن را از یاد نخواهم برد .هرگز لبخند های ملیح وبی ریایت

را از یاد نخواهم برد.لحظات در گذر است ودقیقه دقیقه های ساعت برایمان مهم

است زیرا که دیگر تکرار نمیشوند شاید روزگاری یادمان آری که دیگر هیچ

نشانی از ما نباشد اما برگه ها بیانگوی دوستی بین ماست .بدان که هرگز

ازخاطرم نمی روی وبا تو بودن برایم لذت بخش است .

اینک تو را به خدای زیبایی ها میسپارم

روزها ازپی هم میگذرند ونشانی از خود باقی نمی گذارند

ولی ای تنهاترین رویای عشق هیچ چیز خیال تورا از من جدا نمی کند

زیرباران

 

بارون، به یاد تو گریه کردم

زیربارون

بارون، به یاد تو گریه کردم...

زیر بارون، به اون چه که گذشته خوب فکر کردم...

زیر بارون، از اینکه چه قدر به مرگ نزدیک شدم، بغض کردم...

زیر بارون، صدای قلبم رُ گوش کردم..

زیر بارون، با صدای بلند اسمت رُ فریاد کردم...

زیر بارون، فهمیدم که تا حالا چه قدر اشتباه، زندگی کردم...

زیر بارون، با شنیدن طنین گیتار پسرک، خدا رُ طلب کردم...

زیر بارون، جای خالی بوسۀ گرمت رُ با تموم وجود، حس کردم...

زیر بارون،اشک های لحظۀ خداحافظی رُ تو ذهنم، تداعی کردم...

زیر بارون، این دنیای بی وفا رُ تا دلت بخواد، نفرین کردم...

زیر بارون، از عشقی که تو قلبم حک کردی، یادی کردم...

زیر بارون، به پشت سرم نگاه کردم و۱۷ سال زندگی رُ باور کردم...

زیر بارون، به تموم بهونه هامون تبسم تلخی کردم...

زیر بارون، به حکمت خدااز ته دل شک کردم...

زیر بارون به فرار ثانیه ها ا عتقاد پیدا کردم...

زیر بارون به معنی وا قعی زیستن اندیشه کردم...

زیر بارون شعار:« آینده ای روشن» رُ مسخره کردم...

زیر بارون، نمی دونی که، چه قدر خودم رُ سرزنش کردم...

زیر بارون، یه عالمه اشک، با قطره های بارون قسمت کردم...

زیر بارون برای هیچ یک از سؤالام جوابی پیدا نکردم....

مطالب عاشقانه

 

با ساعت دلم

وقت دقیق آمدن توست!

من ایستاده ام:

مانند تک درخت سر کوچه

با شاخه هایی از آغوش

با برگ های از بوسه

با ساعت غرورم اما !

من ایستاده ام:

با شاخه هایی از تابستان

با برگ هایی از پاییز

هنگام شعله ور شدن من!

هنگام شعله ور شدن توست!

ها . . . چشم ها را می بندم

ها . . . گوش ها را می گیرم

با ساعت مشامم

اینک:

وقت عبور عطر تن توس

 

 

دوستت دارم

دوستت دارم...

من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو

تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من

چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم

چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من

خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم

تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من

 

دوستت دارم

ღ♥ღ  گل را دوست دارم تو را هم دوست دارم!ღ♥ღ

ღ♥ღ گل را برای بوییدن تو را برای داشتنღ♥ღ


ღ♥ღ گل را برای یک لحظه تو را برای همیشه!ღ♥ღ

ღ♥ღ گل را در دستم تو را در "قلبم "ღ♥ღ



                             

                                                     

رفتی ومن را فراموش کردی...

  

رفتی ومن را فراموش کردی
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون .. همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت میاد گریه هامو ریختم کناره پنجره؟ .. داد کشیدم ترو خدا نامه بده یادت نره
یادت میاد خندیدی و گفتی حالا بذار برم .. تو رفتی و من تا حالا کناره در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری منو فراموش می کنی .. فانوسه آرزوهامونو داری خاموش می کنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست ... با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست

فرقی نمی کند...

 


فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

دلــــــــــــــم.....!!