دل من گل مهتابی را پنجره ای میبیند خاموش آه اگر دستم را حلقه در گردن محبوب خدا میکردم یا که دستم را با دستش در یک چشمه می شستم بروم بروم فصل پاییز دلم را به تماشا میخواند.
امروز 30شهریورهستش که تو همچین روزی من به دنیااومدم
نمیدونم چقد آدم مفیدی بودم اصلا هستم یا نه
نمیدونم آدم خوبی هستم یانه
نمیدونم کسی تابه این روز ازمن ناراحته یانه
نمیدونم دل کسیو شکستم یا نه
نمیدونم واقعا نمیدونم
اما میخام بگم که اگه تا به این روز که بازم زندم وتولدمو جشن گرفتم
میخام بگم که من همیشه سعی کردم خوب باشم اگه کسی ناراحته منو ببخشه واین تو زندگی برای من مهمه
تولدمممممممممممممممممممممممممم مبارک
آجی عزیزم(تکتم) پیوندت مبارک
الهی خوشبخت بشی درکنار همسرت
ازکی نمیدونم
از آدما نمیدونم
از خودم نمیدونم
از چی نمیدونم
وای وای هعیییییییییی وای من
گوشه ای نشسته بود وداشت گریه میکرد
منم نیز گریستم آخه هردو تامون یه درد داشتیم آدمها
آی آدمها آی آدمها
ناظم ، تو میکروفون پرسید:
کی می دونه پایتخت آمریکا کجاس؟ داد زدیم: واشنگتن!!!
گفت: یه مرگ بر آمریکایی بگین که تو واشنگتن بشنون!
ما هم یه دادی می کشیدیم که فتق و حلقوممون به لطف رب العالمین سالم موند.
ناظم پرسید: کی می دونه حرم آقا امام حسین (ع) کجاس؟
ما داد کشیدیم: کربلا!
گفت: حالا یه صلوات بفرستین که آقا تو کربلا بشنون!
ما هم یه فریادی می کشیدیم که این بار قالبمون در خطر تهی شدن قرار می گرفت.
گذشت اون روزا.
یاد گرفتیم باید از اون همسایه هایی که ساعت هفت صبح فریاد ما بیدارشون می کرد عذرخواهی کنیم.
یاد گرفتیم به هر کس و ناکسی نگیم «برو بمیر! مرگ بر تو!»
چرا فکر نکردیم به جای این حرفا داد بزنیم: مرگ بر بی سواد و بی سوادی! مرگ
بر عقب افتاده و عقب افتادگی!مرگ بر خونریزی! مرگ بر خشن و خشونت! مرگ بر
جنگ ومرگ بر اونی که بیخودی می گه «مرگ………»!
ای مرگ بر اونی که به جای عشق و محبت ،یاد داد”مـــــرگــــــــ”
اصلن درود و عشق بر خوبی و محبت و صداقت و درود بر خرد و زیبایی
از هرچی مرگ گفتنه خسته شدم
به نام خدایی که یاد او همیشه با مهر محبت و لطف همراه است. و یاد پیامبری که نهایت رحمت و مهربانی بود (امام و الرحمه)
به شما جسمی داده شده. چه جسمتان را دوست داشته یا از آن متنفر باشید، باید بدانید که در طول زندگی در دنیای خاکی با شماست.
در مدرسهای غیر رسمی و تمام وقت نامنویسی کردهاید که “زندگی” نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس را دارید. چه این درسها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان بیاید، پس بهتر است به عنوان بخشی از برنامه آموزشی برایشان طرحریزی کنید.
اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است، یک سلسله دادرسی، خطا و پیروزیهای گهگاهی، آزمایشهای ناکام نیز به همان اندازه آزمایشهای موفق بخشی از فرآیند رشد هستند.
درس آنقدر تکرار میشود تا آموخته شود. درسها در اشکال مختلف آنقدر تکرار میشوند، تا آنها را بیاموزید. وقتی آموختید میتوانید درس بعدی را شروع کنید، بنابراین بهتر است زودتر درسهایتان را بیاموزید.
آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست که در آن درسی نباشد. اگر زنده هستید درسهایتان را نیز باید بیاموزید.
قضاوت نکنید، غیبت نکنید، ادعا نکنید، سرزنش نکنید، تحقیر و مسخره نکنید، وگرنه سرتان می آید. خداوند شما را در همان شرایط قرار میدهد تا ببیند شما چکار میکنید.
دیگران فقط آینه شما هستند. نمیتوانید از چیزی در دیگران خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنکه منعکس کننده چیزی باشد که درباره خودتان میپسندید یا از آن بدتان میآید.
انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نیاز را در اختیار دارید، این که با آنها چه میکنید، بستگی به خودتان دارد.
جوابهایتان در وجود خودتان است. تنها کاری که باید بکنید این است که نگاه کنید، گوش بدهید و اعتماد کنید.
خیرخواه همه باشید تا به شما نیز خیر برسد.
بغلغل در سماع آيند هر مرغي بدستاني
دم عيسي است پنداري نسيم باد نوروزي
كه خاك مرده بازآيد درو روحي و ريحاني
بجولان و خراميدن درآمد سرو بستاني
تو نيز اي سرو روحاني بكن يك بار جولاني
به هرگوئي پريروئي بچوگان ميزند گوئي
تو خود گوي زنخ داري، بساز از زلف چوگاني
بچندين حيلت و حكمت گوي ازهمگنان بر دم
بچوگاني نمي افتد چنين گوي زنخداني
بياراي باغبان سروي ببالاي دلارامم
كه ياري من نديدستم چنين گل در گلستاني
تو آهو چشم نگذاري مرا از دست تا آنگه
كه همچون آهو از دستت نهم سر در بياباني
كمال حسن رويت را صفت كردن نمي دانم
كه حيران باز مي مانم چه داند گفت حيراني
وصال تست ا گر دل را مرادي هست و مطلوبي
كنارتست اگر غم را كناري هست و پاياني
طبيب از من بجان آمد كه سعدی ، قصه كوته كن
كه دردت را نمي دانم برون از صبر درماني
سال نو یا18روزتاخییییییییییییییییییییییییییییییرمبارکککککککککککککککک
ميخوام ازshotdownشدن بيرون بيام كمكم كنين؟؟؟
كمكم كنين.....اول از همه ميخوام يه passwordبه قلبمون بديم كه هركسي نتونه وارد قلبمون
بشه يا اگه passwordبلدنبوديم يه قفل كودك بذاريم يا اگه اينو هم بلد نبوديم يه تابلوي بزرگ
با علامت ضربدر بزرگ بزنيم وبگيم ورودافراد متفرقه ممنوع.....چطوره؟؟؟؟كلا ميخوام
passwordقلبمون رو بديم به يه نفركه هميشه حوامونوخيلي داره ؟؟؟بله درسته
password رو بديم به خداي خوبمون وبگيم خداجون اين password قلبمونه حواشو
داشته باش وفقط خودت بدوني واگه خواستي ميتوني به چيزي يا به كسي كه مورد اعتماد
خودت هست بدي ولاغير .... ميدونم خودت هم ميدوني....حالا ميخوام برم رو desktop دلم
ببينم چه فايلهايي خوبن ويا اصلا چه فايل ها وپوشه هايي دارم كه بعضياشون به درد بخورن يا
بعضيا شون به دردنميخورن ...ميخوام كلا فايل خوبي هايي كه كردم هميشه روي صفحه
desktopداشته باشم وفايلهاي بدي هايي كه كردم واسه هميشه deleteكنم طوري كه اصلا
اصلا رويrecycle binدلم اصلا نباشه....ميخوام كلا واسه اينكه هيچ ترس ونااميدي نداشته
باشم واگه ديدم اينا وارد دلم شدن يه sign outبزنم وخلاص.
ازتون میخوام بقیشوکمکم کنین ........!!!!!!!!!!!
دروغ؟؟؟
تا حالاتوجه کردین آیا توی زندگیمون چقد دروغ گفتیم اصلا دروغ میگیم واقعا نمیگیم آهان ازنوع مصلحتی دیگه!!!!
دروغ دروغه !!!بعضی اوقات الکی الکی یه دروغ مصلحتی تبدیل به یه دروغ وجنجال میشه که خدا چشت روز بدو
نبینه بیایید سعی کنیم هیچ وقت ازنوع مصلحتیشم نگیم نگیم
میدونم که ازبین دوستای من کسی نیست که دروغ بگه مطمئنم (البته اینم یه دروغ که من گفتم هه هه هه )
قربون همتون
یلدایتان رویایی
روزهایتان پر فروغ
شبهایتان ستاره باران!
میان دوستان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک!
برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گل! مبارک!
يلداتون مبالكككككككككككككككككككككككككككككككككك
يكسالگي اين وبلاگ هم آبان ماه بود كه گذشت وساختش مديون دوست عزيزم توت فرنگي جانم هستم
دوست هاي خوب زيادي دارم توتي هم يه نمونش هست كه عاليه !!!
وخيلي ممنونم توي اين يك سال اتفاق هاي عجيبي افتاد باخيليها دوست شديم باخيلي قهر شديم
ولي الان شكرخدا باهمه دوستيم وكينه اي نداريم اگه خدابخواد وبنده خدا !!!
به هرحال مرسي ازهمه دوستان عزيزم همتونو دوست دارم بخدا
ودرزندگيم تحت هيچ شرايطي چيزهاي خوبي كه ازتون ياد گرفتم رو فراموش نميكنم
ومن هيچ كاري ازدستم برنمياد جز يه دعاي خوب وازخداميخام كه هرچي خوبه براتون اتفاق بيفته !!!
ودرآخرممنونم
حس زنانه و حدسیات آنها
سه روز بعدش مرده داشته تلویزیون تماشا می کرده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ دوباره می کوبه تو سرش !
زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود!
آخر به اینم میشه گفت زندگی همش درست حدس میزنن!!! آخ نزن آی آی
عشق ومشقو بی خیال
عاشق ؟؟ آره لایک ،عاشق !!!
حرف نزن بابا؟؟ من ازاولم عاشق بودم عاشق ترشدم
قرارمون این نبود؟؟؟ چی میگی قرارمون این نبود واقعا همین !!!
آره همین ؟؟ تو منو عاشق کردی تو به بهانه عاشقی اومدی ومنو دیونه خودت کردی
بی خیال بابا عشق ومشق کیلویی چنده؟؟ خجالت بکش من دوست دارم بفهم !!!
منم دوست دارم اما(مکث)؟؟؟ اماچی (مکث)گفتم اما چی (گریه)
مابه دردهم نمیخوریم ؟؟؟ چرا به دردهم نمیخوریم !!!
خواهش میکنم ادامه نده ؟؟؟؟ چراتو اومدی فقط منو عاشق کنی وبری خودت گفتی تو دنیای منی ،نفس
منی ،پس چی شد میدونستی من دخترم احساسات سرم میشه ،وابسته میشم ومن الان عاشقت شدم
دیونت شدم ،خواب ندارم خوراک ندارم هرجا نگاه میکنم تورومیبینم باتو میخوابم باتوبیدارمیشم
باتو غذامیخورم باتومیخندم باتو گریه میکنم بفهم خواهش میکنم بفهم (گریه کنان)
من گفتم دوست دارم ولی الان هیچ حسی بهت ندارم ؟؟؟؟ همین!!!
همین؟؟؟ به همین راحتی پس احساس من چی میشه روحیم داغون میشه برات مهم نیست
مهمه عزیزم کمکت میکنم فراموش کنی ؟؟؟؟چطوری من وقتی میبینمت دلم میخواد دستاتو بگیرم
وفقط بشینم خیره بشم بهت سیردلم نگات کنم
آخه من کیم ول کن بابا؟؟؟ برای تو راحته ولی من به خدا میمیرم نمیتونم بفهم!!
چرااینطوری شدی ؟؟؟ چرااینطوری شدم تو اومدی گفتی دوست دارم دوست دارم زنم
بشی من دختری نبودم که توی خیابون حتی سرمم بالانمیگرفتم دختری نبودم باپسرجماعت حرف بزنم
خداروشکرالانم خطایی ازم سرنزده کاری نکردم گناهی نکردم تو فقط نگاهت به من یه نگاه سکس بود
برات متاسفم براهمتون متاسفم برو گم شو هرچند سخته ولی باید فراموشت کنم
اینجا آسمان بد جور ابری شده بدجور
ای کاش
دردناک ترین واقعیت این است که ببینی آدم ها برای پذیرش نفرت و جدایی آماده تراند تا برای قبول دوستی و نزدیکی.
این که حس کنی در رابطه ها بوی بی اعتمادی و ناباوری به مشام ات می خورد، نشانه ی سقوط ارزش هاست.
این که شاهد باشی تخم یأس و بدبینی همه جا کاشته می شود، دلهره آور است.
باعث می شود که کم کم بفهمی چرا پراکنده ایم.
این را می گوید که بالاترین فضیلت انسان – اجتماعی بودن اش -دارد منحط می شود.
30شهریورتولدم مبارک
دريه روزكاملاتابستاني كه صبحش باصداي پرندگان شروع شدشبش قراربوديه نفربه اين دنيااضافه بشه!!كه به طوريكه اقوام وفاميل ميگن دل تو دل يه پدرومادرنبوده كه من بيام!
30شهريورمن به دنيااومدم يه دخترتپل مپل وبازم به قول فاميل خيلي دختردوست داشتني ..
شيطنت من ازهمونجامعلوم بودكه مامانم ميگه هي توي شكم من وول ميخوردي وازاين طرف به اون طرف ميرفتي وبه قولي آروم وقرارنداشتي توي شكم مامانمم گشت ميدادم...
وقتي هم به دنيااومدم بيمارستان رو سرم گرفتم واينقد گريه كردم دادپرستارارو دراوردم كه
آرزوميكردن هرچه سريعترمامانم مرخص بشه !
تاچندروزبي اسم ونشون بودم چون سراسم من جنگ ودعوايي ميشه كه نگوونپرس!
پدرم ميخواسته اسم مامان خدابيامرزشوبه روي من بذاره كه فاطمه بوده!عموم گفته نه خلاصه
نميدونم يه ني ازاقوام دورمامانم كه دقيق نميدونم چي چي نميدونم چي چي نميدونم چي چي
پدربزرگم اسم منو گذاشته !!مامانم ميگه اينقده دوست داشتني بودي كه بعضي قولت رو
براعروس خودشون گرفتن هعيييييييي روزگار!!!
اينقدم شيطون بودم هنوبه 1سال نرسيده چهاردست وپاكه ميرفتم ازسركنجكاوي كتري آب جوش رو بدنم ريختم
وازدردبه خودم پيچيدم كه يادم ني!!!
ازبچگي هركي ميگفته بيابغلم خيلي زودميرفتم حتي كسي هم ميگفته چه دخمل نازي
ازذوق ميرفتم بغلش براهمينه كه الان عقده بغل ندارم هه هه هه ....
شوهرعمم كه ساكن اينجانيستن بدازسالها اومده خونمون به بابام ميگه اون دخترت كه
من بغلش كردم كدومه به خيالش من هنو بزرگ نشدم چايي بردم گفتم من بودم ولي چيزي يادم ني !!!گفت واقعا تو مريمي ازخجالت آب شدم چه كارايي كه نكردم من تو بچگي
خيلي شيطنتها بوده كه من الان ازحوصلم خارجه كه بگم خلاصه ديگه اومدم به دنيا !!!
سلام
هرچه میخواهد دل تنگت بگوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
آرزوهایی که به هیچ کدوم ازاونا نرسیدم ؟؟؟؟
آرزوداشتم خانم مهندس بشم ازبغالی سرکوچه گرفته تاپیرزن تنهایی که همسایمونه بهم بگن مهندس
منم عقده ای نشم
آرزوداشتم یه عشقی رو تجربه کنم که نه هوس توش باشه ونه ازاین چیزایه عشق پاک پاک !!
آرزوداشتم قره قوروت بشم دهن همه رو آب کنم
آرزوداشتم برم مشهدباصدای بلند دادبزنم وگریه کنم
آرزوداشتم یه کاره ای بشم همه بگن من!
آرزوداشتم یخچال بشم ازاین همه گریه های شبانه واحساسات بی موردخلاص بشم
آرزوداشتم ویرگول بشم که بعضی جاهامکث بعضیا میشدم تابی خودی ازکوره درنمیرفتن!
آرزوداشتم دانشگاه صنعتی شریف درس میخوندم
آرزوداشتم بفهمم که این پسرهمسایه که همیشه نگام میکنه چه دردی داره!
آرزوداشتم همه منومیفهمیدن تامجبورنشم وقتی نمیفهمن فقط سکوت کنم وبغضموداخل ببرم!
آرزوداشتم هرچی وبلاگ نویسه بیان تووبلاگم وازوبلاگ من تعریف کنن
آرزوداشتم توی سن ۱۸سالگی می موندم
امروزاصلا حالم خوب نیست ازامتحان کارشناسی جاموندم دیگه حال وحوصله خودمم رو ندارم
نمی دونم چکارکنم اینقد منتظر این امتحان بودم الان نمیدونم واقعا چکارکنم کی دیگه می مونه واسه
سال دیگه وای خدای من چکارکنم ....برم خودکشی کنم یا قرصی چیزی بخورم چرا جاموندم آخه ؟؟؟؟
دوستای نامردمم رفتن امتحان دادن بعدش زنگ زدن چرا مریم امتحان ندادی ؟؟؟؟تعجب کردیم که امتحان
ندادی اگه حتی دیشبم به من خبرمیدادن من الان امتحان رو داده بودم ....بچه هاسرم داره میترکه
دیگه گذشت اون زمون.....
جامون رو به اون می دادیم الان انگاری اونابدهکارن!!
دیگه گذشت اون زمان که توی ماه مبارک رمضان اگه کسی عذرشرعی داشت یواشکی آب میخورد
الان بعضیامخصوصاآب میخورن که بگن بابا هیچ خبری نیست انگاری!!
دیگه گذشت اون زمان مادختراخیلی سنگین رنگین بشینیم تایه آقاپسربیادخواستگاری انگاری دیگه
خودمون باید دست به کارشیم انگاری بعضیامون طاقت نداریم تاشوهرنکنیم نمیشه!!
دیگه گذشت اون زمان که مراسم خواستگاری به پابشه خودمون(دختروپسرا)باهم حرفامونومیزنیم
کافی شاپ مونومیریم قول وقرارامیذاریم شاید یه کوچولوخونه هم باهم بریم اماچون محضردارقبول
نمیکنه اسممون اگه اونم خواستیم بره توی شناسنامه هم بایدبزرگتری رو خبرکنیم یااونارو حداقل واسه
خرج عروسی خبردارشون بکنیم !!!
دیگه گذشت اون زمان آرایش نکنیم تیپ نزنیم حداقل شماره ۵تاپسررونداشته باشیم یاپسراشماره
۱۰تادختررونداشته باشن الان ایناروانجام ندیم عقب مونده ایم !!!!
دیگه گذشت اون زمان دخترامون چادربزنن میگن مد چادرگذشته بابا نمیدونم واقعا چادرمد بوده چرا
اونایی که عقب مونده نیستن ندیدیم بپوشن!!!!
دیگه گذشت اون زمان وقتی پدرمون یه حرفی به نفعمون زدواقعا فکربکینم ببینیم واقعا حق باکدومه
باحرف مشکلمون رو حل کنیم نه الان سریع قهرکنیم ازخونه بزنیم بیرون !!!!!!
نمیدونم واقعااینافکرهای من هستن یاواقعا گذشته دیگه اون زمانی که اینابودن ولی حالانیستن!!!
دیگه گذشت بقیش تو پست بعدی!!!
امیدوارم هیچ وقت بیکارنشید..
این روزاکه دانشگام تموم شده ودرس ومشخوتعطیلش کردم ...کارم شده پرداختن پول آب وبرق وگاز...
تو خونه ماهرکسی به نوعی مشغوله به جزمن باخودم گفتم بعداون همه پروژه وپایان نامه حالا
یه کم استراحت کنم اماحالا که بیکارم کارام این شده ؟؟؟؟ میخوام یه کم بخوابم بابام میگه توکه
بیکاری برو این کاراداری رو انجام بده !!باید برم وقت آرایشگاه واس خواهرموومامانمم بگیرم ...دخترخالم
زنگ زده میگه توکه بیکاری بیا بامامان من برو خریدازوقتی مصدوم شدم میرم باشگاه همینجور
میشینم نمیتونم کارکنم استادم میگه توکه بیکاری حداقل این سالنو تمیزکن حالا خوبه آشپزی
بلدنیستم البته بلدمم ها!!!ولی یه دفعه خودم غذارو سوختم که دیگه نگن ازبیکاری هرروزآشپزی کو
واسمون پای تلویزیونم که هستم داداشم میگه واقعا بیکاری حالا یه کشتی کج هم باداداشم دارم
چه شود!!امروز مامانم گفت بروبغالی سرکوچه یه کم میوه بخریه کم سرت گرم میشه (تیکه مامان)
حالارفتم پسره درمغازه برگشته میگه من تاحالاتوروندیدم تازه اومدیداین محله !!!منم نامردی نکردم گفتم
به شماچه آقاخانم همسایه رودیدم گفتش بهم مریم درس ومشخو تموم کردی گفتم آره ویه کم حرف
زدیم باهم میخواستم پول میوه هاروحساب کنم پسره برگشته بهم میگه هرچی خوتو کشتی رفتی
دانشگاه اینم آخرشاینقددیگه بیکاری اومدی میوه بگیری این بوی بیکاری عجب بوی بدیه واقعا!!!
من نمیخوام بیکار باشم حالامیبینیدمن یامثل قبلا میرم سرکاریااینقددرس میخونم تاچش حسود بترکه
حالا خودمونیمومن چکارکنم ازبیکاری
ممنونم ازهمه دوستانم
رمضان مبارک
باز ماه رمضان آمدست و روزه / رایگان گشت بلیط
اتوبوس و موزه
باز در بند شدند لات و ابلیس و هبل / باز بلبل به چمن
می فروشد غمزه
بعد افطار دلت گرد و قلمبه گردد / بس که خوردی کباب
جوجه یکروزه !
دوستای گلم مدتی آپ نمیکنم واسه مسابقات کیک بوکسینگ تهران هستم برام دعاکنید برنده شم
ولی نظرای خوشگلتون رو برام بذارید برگشتم جبران میکنم مرسی ازهمتون
اما اشک به من نياموخت چگونه زندگي کنم ...
زندگي به من آموخت درد و رنج چيست ...
ولي به من نياموخت چگونه تحملش کنم ...
زندگي به من آموخت بي صدا گر يستن را ...
پس تا هست زندگي بايد کرد ...
تا عشق هست ... عاشقي بايد کرد
تا دوستي هست ... دوست بايد داشت
تا دل هست ... بايد باخت
تا اشک هست ... بايد ر يخت
تا لب هست ... بوسه بايد زد
تا بوسه هست ... بايد زد
تا معشوق هست ... عاشق بايد بود
تا شب هست ... بيدار بايد بود
تا هستي ... بايد بود ...
باتوالفبای عشق راآموختم
ندای قلب عاشقم رابه گوش همه رساندم
به تو وکلبه عشقمان بالیدم
توهمه گمشده ام شدی
وب هم وبای قدیم ......
بچه که بودم مامانم می گفت تو خیابون پفک و چیپس و اینا نخور شاید یه بچه ای ببینه دلش بخواد...
یکی نیس همین مطلبو به این دختر پسرایی که سفت همدیگرو بغل می کنن انتقال بده!!!
[کمپین حمایت از جوونای بی بغل]
بابا ما تو خونه تو وبم آسایش نداریم بخدا
هر وبی رو که باز میکنی یه مسل و دخمل خومشل همدیگرو بغل کردن بوس میکنن
فکرمیکنم
نه اشتباه نکنید نه عاشق شدم ونه شکست عشقی خوردم ونه ازکسی ناراحتم .....فقط منتظرم منتظر یه اتفاق
یه اتفاق تازه ومثبت ....یه اتفاق خوب.....برام دعاکنید این اتفاق بیفته .....ممنونم
سهراب گفتي:چشمها را بايد شست......شستم ولي !.
گفتي: جور ديگر بايد ديد.......ديدم ولي !..
گفتي زير باران بايد رفت........رفتم ولي !..
او نه چشمهاي خيس و شسته ام را.
نه نگاه ديگرم را...هيچ کدام را نديد !!!
فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت:
ديوانه باران نديده !! "
و نترسیم از مرگ
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید
مرگ با خوشه انگور می آید به دهان
مرگ در حنجره سرخ – گلو می خواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان می چیند
مرگ گاهی ودکا می نوشد
گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد
و همه می دانیم
ریه های لذت ، پر اکسیژن مرگ است