جوونای دهه شصتی
خدايا گناهكارم ميدانم... اما تو از من بگذر، گناه دارم! 
دوستان
بلاگفارو با تمام خاطرات شیرین و قشنگش اینجا میذارم و میریم خونه ی جدید :)

 

goldman7 . blog . ir



[ بیست و یکم بهمن ۱۳۹۴ ] [ 12 ] [ حامد ]
و سلامی دوباره...

بعد مدتها تونستیم فکر و برناممون رو عملی کنیم و "رادیو بلاگیها" راه اندازی شد.

 

برای اطلاع بیشتر کلیک کنید

 

 

 به ما بپیوندید :)

 

 



[ پانزدهم آذر ۱۳۹۴ ] [ 1 ] [ حامد ]
 

 

والا :| بقرآااااااااااان

 

پ.ن

از سری گوش دادنی های دلنشین (قارون) لینک دانلود



[ سوم مرداد ۱۳۹۴ ] [ 20 ] [ حامد ]

سلام

چقد سخته بعد یه مدت بیای اینجا...بیای اینجا به عشق دوستات و همه ی خاطرات قشنگش اما ببینی مثل خونه ای شده که دشمن بهش حمله کرده!!

من به شخصه برای تک تک نظرات و کامنت های دوستام از روز اولی که اینجا رو ساختم احترام قائلم و باهاشون زندگی کردم و الان خیلی سختمه که یه سری هاشون نیست و حذف شده!

نوشته ها همیشه بهانه ای بوده برای دریافت و رد و بدل شدن نظرات و گفت و گو و یادآوری و تثبیت رفاقت ها... و حالا نمیدونم میتونم با این فضا و شرایط جدید کنار بیام یا نه :(

از بهمن 92  تا آذر 93 هم هرچی که داشتیم حذف شده!!!

همیشه بلاگفارو دوس داشتم و الانم همینطور اما برای ادامه ی نوشتن فعلا انگیزه و حالی برام نمونده، از یه طرفم دلم نمیخواد بیخیال اینجا بشم یا حذفش کنم...



[ دوازدهم تیر ۱۳۹۴ ] [ 19 ] [ حامد ]

تو صف نونوایی بودم که یه خانومه با بچش اومدن نون بخرن. خانومه عجله داشت گفت: آقا ببخشید من میرم تا جایی و زود برمیگردم، بچم اینجا بمونه پشت سر شماس نوبتش. مام گفتیم چشم

بعد ده دقیقه بچه گفت: عمو موبایلتو میدی یه زنگ بزنم مامانم؟؟ گفتم آره حتما عموجون، چند سالته کوچولو؟ گفت: شیش سال! زنگ زد با مامانش حرف زد و گوشی رو داد بهم. بعد دو دقیقه یهو بازم گفت: عمو یه لحظه گوشیتو میدی؟؟ گفتم واسه چی؟؟ گفت میخوام شماره مامانمو از تو گوشیت حذف کنم!!! o_O

پیشکار نونوایی این صحنه رو نظاره میکرد و جمله ای گفت که من در این حالت ( o_O ) ساعتها موندم...! گفت: بچه های این دوره زمونه رو می بینی؟! من تا 18 سالگی فکر میکردم بابام، بچه ی بزرگ مامانمه!!! و این چنین بود که من... o_O

 

پ.ن

سلام دوستان o_O ببخشید o_O ای بابا ولش کن اصلا :(

میدونم غیبت داشتم اینجوری نگام نکنید :| همش موجه بوده به غیر از اون یه جلسه :دی

+ حرف حساب (کاریکانور پیامبر)  لینک دانلود

++ آهنگ شاد احمد آزاد " ناز میکنی" لینک دانلود



[ شانزدهم اسفند ۱۳۹۳ ] [ 0 ] [ حامد ]

 

آره برادر من ، خواهر من :)

 

پ.ن

حرف حساب (دروغ) لینک دانلود

+ آهنگ بیادماندنی و نوستالژیک مرحوم خسرو شکیبایی " مادر " لینک دانلود



[ بیست و دوم بهمن ۱۳۹۳ ] [ 1 ] [ حامد ]
ساعت 8 صبح روز تعطیل وقتی که عمیق خوابیدم صدای زنگ در خونه انقد رو اعصابم رژه رفت که با حالتی پر از اخم پاشدم درو باز کنم ببینم کیه این اول صبحی... یه پسره جوون تقریبا دوسه سال از خودم بزرگتر با یه حالت غمگین و پر از ناامیدی گفت آقا یه کمکی بهم میکنی؟؟؟ حالا من با چشای پف کرده و موهای بهم ریخته... اونوقت پسره از من خوشتیپ تر (!) و سرحال تر داشت بهم میگفت کمکم کن!! دیدم وقتشه طوری کمکش کنم که از نیروی جوونیش بتونه به بهترین نحو بهره ببره!

گفتم ببین اگه ماشینت افتاده تو جوب که کمرم درد میکنه و نمیتونم زور بزنم!! گفت نه یه کمکی بده... گفتم ببین داداش اگه باکسی دعوات شده من حال ندارم بیام درگیر شم و سوا کنم!! گفت نه... گفتم قربونت برم اگه بار سنگین باهاته و خرید کردی میخوای تا خونه کمکت بیارمش که اصلا حسش نیست!! همین طور که من حرف میزدم دیدم داره با تعجب نگام میکنه و بعد دو دقیقه گفت: خیلی دیوونه ای بیشعور :|

 اگه میدونستم انقد بی ادبه اصلا بهش کمک نمیکردم!!

 

پ.ن

دوستان عذرخواهی منو قبول کنید برای مدتی که نبودم و نتونستم مثل سابق بهتون سر بزنم. خیلی گرفتار بودم ولی الان خوشحالم چون دوباره اینجام و میتونم از وجود شما بهره مند شم :)

+ آهنگ هوشمند عقیلی " فردا تو میای " لینک دانلود

+ حرف حساب (شان امام زمان) لینک دانلود



[ هفتم بهمن ۱۳۹۳ ] [ 13 ] [ حامد ]

درحال تخمه شکستن، پشت فرمون، تو جاده بودم... که یهو یه کامیون از این فشن ها (!) بعد سبقت پیچید جلوم و دِ ویراژ! از این طرف به اون طرف بهم راهم نمیداد ازش رد بشم. بعد کلی چراغ و بوق آقا دلش درومد و کنار کشید و حین سبقت به سبک هر ایرانی نگاهی بهش انداختم دیدم داره ریسه میره از خنده! دیگه از شما چه پنهان چشام کاسه ی خون، به لبمم داغ جنون و از روی خشم، شیشه رو پایین آورده و اینو نشونش دادم...

حالا از من فرار از اون تعقیب! هی چراغ پشت چراغ بوق پشت بوق، ول کن نبود که! دیگه کودک بوکسور درونم گفت هرچه باداباد! ماشین رو دادم کنار و درحال حرکت با دست اشاره کردم بیا جلو... وقتی رسید شیشه رو دادم پایین با عصبانیت گفتم چته؟؟ اونم شیشه رو داد پایین گفت داداش خیلی نوکرم!! منو میگی o_O  گفتم چی میگی بابا؟؟؟ گفت واسه اون لایک که بهم دادی، خیلی چاکریم! :|

هیچی دیگه وقتی دیدم خیلی خوشش اومده یه لایک دیگه بهش دادم! :دی

 

پ.ن

اینه که میگن همیشه به دید مثبت به قضایا نگاه کنید :))

+ صدای دلنشین، شاد و ماندگار مرحوم " مرتضی احمدی " لینک دانلود

++ حرف حساب (آشتی) لینک دانلود



[ سیزدهم دی ۱۳۹۳ ] [ 1 ] [ حامد ]

دل آدم مثل کشتی میمونه...اونجایی که باید، لنگر میندازه. بقیه موارد آدم فکر میکنه جزیره دیده و وقتشه در صورتیکه فقط شبه جزیره س!

 

 

برگرفته از تماشای فیلم تایتانیک! [دوبله شده البته]

و با استعانت و استراق موزیک [دیشب، دیشب، دیشب مثل هرشب جزیره اومد به خوابم]

 

پ.ن

توصیه ی من: شنیدن آهنگ مرحوم " منوچهر طاهر زاده " لینک دانلود

از سری حرف های حساب (سلطه ی سیستم ها) لینک دانلود



[ سی ام آذر ۱۳۹۳ ] [ 23 ] [ حامد ]

 

 

ایمان دارم :)

پ.ن

حرف حساب لینک دانلود

+ آهنگ دلنشین مارتیک " برو دیوونه " لینک دانلود



[ سی ام آبان ۱۳۹۳ ] [ 1 ] [ حامد ]
.: Edit By Majid :.

درباره وبلاگ

√ يه وقتايي ميرم وب دوستان و ميبينم مطلبشون رو قبلا جايي ديدم و خوندم! پس اگه كامنت نذاشتم بدونن قبلا نظرمو راجبش گفتم!

√ نظر دادن یه فریضه ی اینترنتی است! در انجامش کوشا باشید، اجرتون با بلاگفا

√ ماشالله دوستان زیاد شدن پس اگه مواقعی کمتر سر میزنم بهتون یا خبردار نشدم که بروز هستین یا وقت نکردم، به بزرگی خودتون ببخشین

امکانات وب