بر و بچ ویچت حالشو ببرن
دلم
دلم برای خودم همونی که قبلا بودم تنگ شده!
همونی که هنوز قلبش شکسته نبود...!
دستهایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند
دلم گرفته
نباشـــــی . . .
چهـــار ستــون بدنــم میــــــــلرزد ...
کـــــــــــــــوتـــاه بیـــا...
عــمـــــــرم
بـــه نیــامـــدنــت
قــــــَـــــــد نمی دهد...!!
گــــاهــی ،
نــگـاهــی ســگ مــی شـــود !
مــی گــــیـرد ،
پــــاچــــه ی دلـــت را ...
بلا تکـــــلیفی
چه تکلیفِ سنگـــــینی است : ” بلا تکـــــلیفی ”
وقتی که نـــــمیدانم …
دارمــــــت یا ندارمــــــــــت!
ایســــــتــــاده ام ...
بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود ... !
مـــن ،
همیــن جا ،
کنار قـــول هـایت ،
درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،
محـــــکم ایــستاده ام !!
خداحافظ
سلام
دوستان این آخرین پست من هست(برا یه مدت نمیام نت)
برای همه شما آرزوی موفقیت میکنم
برام دعا کنید موفق بشم تو دنیای واقعی
از همه شما ممنونم که تو این مدت تحملم کردین
حالم که بهتر بشه بر میگردم همتونو دوس دارم و میسپرمتون به اوس کریم
خداحافظ
دوست مجازی من...
چند وقت است برایت مینویسم
و تو میخوانی
وگاهی تو مینویسی و من میخوانم
دوست مــــــــــجازی من
این روزها درد دلهایمان را
به زبان نمی آوریم
تایپ میکنیم
مانده ایم اگر این دنیای مجازی نبود
روی دیوار احساس چه کسی مینوشتیم
نامت زیباست اما افسوس مجازی هستی
پشت هر یک از این نوشته ها یک نفرنشسته است
میخواند،فکر میکند،گاهی هم گریه میکند،یا میخندد
برای چند دقیقه هم که باشد از دنیای واقعی مرخصی میگیری
مینشینی برای دل خودت
گاهی هم شب و روز میچرخی در این دنیای رمز دار
ولی میدانم
قدر تمام لبخندهایت تنها هستی
اگر همدمی بود که مجازی نمیشدی
دوست مــــــــــجازی من
گاهی آنقدر بیخود میشویم بین یک دنیا دروغ و اعتقاد
فراموش میکنیم خودمان را
دور میزنیم منطق و باورهایمان را
میخندیم/گاهی هم دروغ میگوییم
نمیدانم....
شاید این معجزه ی مـــــجازی بودنت باشد
دوست مجازی من
بودنت را قدر میدانم
صدای ما رو
از پشت شیشه ی مانیتور می شنوید...
مانیتوری که الان ، خیلیا پشتش بغض دارن
مانیتوری که الان ، خیلیا دستشون
زیر چونشونه
در ضمن ،
پشت همین مانیتور هم خیلیا دلشون گرفته.....
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺣﺎﻟﻮ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﯿﭽﯿﻮ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺗﯽ
ﺩﺍﻏﻮﻧﯽ
ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺳﺨﺘﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ
ﺍﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮐﻢ ﺑﯿﺎﺭﯼ
ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺯﺍﺭ ﺍﺭﺯﺵ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻧﻮ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺪﻭﻥ ، ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ میگذﺭﺩ....
می خندم!
دیگر تب هم ندارم
داغ هم نیستم
دیگر به یاد تو هم نیستم
سرد شده ام
سرد سرد
نمی دانم
شاید…
شاید دق کرده ام!
کسی چه می داند…
بی حسم کردی.... نسبت به تمام حس های دنیا...!
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم
باز باید مواظب اشک هایم باشم
باز همان تظاهر همیشگی ” خوبم … ”
خداوندا....
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!...
تقصیری ندارد...
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست !!....
این روزا خیلی تنهام، خیلی داغونم
هست کسی که مثل من دلش
نه برای کسی،
نه برای عشقی،
نه برای جایی…
نه برای چیزی!
بلکه دلش برای خودش تنگ شده…
برای خود خودش!؟
بـــه ســلامتــی مــخاطــب خــاصم
بــہ سلامتــﮯ اوטּ כختر پسرﮯ کــہ
هرشب بهمــ اســ ام اســ میــכاכטּ
کہ : اےِ کاش الان پیشم بوכ ےِ
ولےِ هیــچ موقع بهم نرسیــכن..
بــه سلامــتی خــودمــو خــودش
دلم بــرای زمـــ ـانی...
کــه نمیشناختمت تنــــــ ــــــگ می شود...
یه روز شهریوری
سکوت(مخاطب خاص)
خاطره هاشم با خودش جم میکرد و می برد....
خاطرات گذشته منو میکشه اسون...
هی روزگار بازم دلم گرفته ،حس نوشتن هیچی نیس فقط سکوت میکنم برا کی بنویسم برا چی بنویسم؟؟خوبه آدم حال و هواش برا یک روزم که شده عوض بشه مرسی از یه دوست!!