پست ثابت

 

Welcome


خداوندا اگر بناست بسوزم طاقتم بده و اگر بناست بسازم قدرتم بده

خداوندا تا دیروز دنبال دلیل می گشتم و امروز دنبال دل میگردم

خداوندا بندگیت را تا پایان عمر با تمام نداشته هایم بندگی می کنم

مرا ببخش ولی ای کاش روزی تو آدم بودی و من خدایت ...

تا آن روز تو را به گناه شکستن دلم از بهشت اخراج می کردم

و به زمین تبعید می کردم

تا بدانی که این دنیا با آدمهایت چه بازیها که نمی کند.


یا مهدی ادرکنی

نمیدانم چرا گاهی بی اختیار از چشمانم اشک میآید...

 

میگویند حساسیت فصلی است.....

آری من به فصل فصل این دنیای بی توحساسیت دارم...

انتظار

نمیدانم چرا گاهی نمیتوانم راحت نفس بکشم...

میگویند از آلودگی هواست..

آری تو که نیستی هوا خیلی آلوده است..

ودر این هـــوا نفس کشیدن یعنی خفــگی..

 آقا تو که نباشی حالمان خیلی بد است....

خدایا.......

خدایا !

 

رحمتی کن تا ایمان ، نان و نام برایم نیاورد ،

 

قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم،

 

تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند ،

 

نه از آنان که پول دین را میگیرند

و برای دنیا کار می کنند.

تقدیم یه یه دوروی دروغگو

تقدیم به یه نفر  نامرد دورو که منو به پول فروخت  شاید روزی به وبم سر زد

گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی

به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی

باورکن

 

بـــاور کن
آن قــــــدر ها هــــم سخت نیست،
فهمیـــدن اینکـــــہ
بعضی ها می آیند کــــہ :
نماننـــــــد!
نباشـــــــند!
نبیـنــــنـد!
و تـــــــو،
اگــــر تمامی ِدنیا را هــــم حتی بــــہ پایشان بریزی
آنها تمامی ِبهانـــہ های دنیا را جمع می کنند
تا از بین آنها
بهانــــہ ای پیدا کنند
کـــــہ :
بــــروند،
دور شـــونــــــد،
کــــہ : "نـــمانند اصلا"

پـــس بــــہ دلت بسپار،
وقتـــــی از خستگی هایِ روزگار
پناه بردی بــــہ "هر کسی"
لااقل
خـــــوب فکر کن ببین
از سر علاقــــہ آمده
یا از سر ِ ... !!! تا دنیایت پر نشــــــود
از دوست داشتن هایِ پر بــُـــغض
کـــہ دمار از روزگارت درآورد !!! نبودنش را تحمل کن، رفتنش را طاقت بیاور...
اما نگذار آنقدر خوار و ذلیل شوی، که:
محبت و عشق را گدایی کنی... "عشق" حرمت دارد
در دلت نگهش دار.....!!....

*"میم" مثل " مــــــرد "*

*تقدیم به اقایـــان عزیز و گرامـــی*

*خانمـــا حتما بخونن !*

*گاهی هم اینجوری فکر کنید بد نیست*

*اﻭ " ﻣـــــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ*

خوابش از تو کوتاهتر و خواب ابدیش از تو طولانی....

*آسایش برایش مفهومش آسایش توست*
پس صبح تا شب درپی آسایشی است که سهمش را ازعشق تو میجوید...اگر آنرا دریابی!!

*ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ...*
تاحال به دستهایش نگاه کرده ای ؟ هیچگاه بدون خراش و زخم دیده ای؟
*ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ...*

*ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود...*

*او را خراب نکن..!*

*ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..!*

*ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه گیری نکن..!*
کمی بوی تنش عرق آلود است طبیعتش اینست ؛حواسش به بو نیست؛ فکر نان شب است....

*ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ...*
انتظار یک فنجان چای تلخ توقع زیادی نیست!!!

از هر مرد ونامردی هرچه شنیده و دیده در صندوقچه قلبش پنهان کرده و آمده .اگر کم حرف میزند نمیخواهد کام تورا تلخ کند.

*ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ...*
آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!

ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!

*ﻣــــــﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود..!*
*ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست...*

آری یک مرد همیشه تنهاست چراکه سنگ صبور همه است و خودشانه ای ندارد که سرش را روی آن بگذارد...

*یک ﻭقت هایـــی،*

*یک ﺟﺎﻫﺎﯾـــﯽ،*

*ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔـــﺖ:*

*"میم" مثل " مــــــرد "*

*((تقدیم به تمام مـــردان محتـــرم ))*

دنیاچیست؟

دنیاچیست؟


سرزمینى پر از دردوغم،

 

پرازبى وفایى،

 

پرازتنهایى .

 

هرگاه عاشقانه كسى رادوست دارى گرگى به نام تقدیرآن راازتومیگیرد ،

 

هرگاه نمیخواهى فراموشش كنى كس دیگرى به اجبار جاى اورامیگیرد،

 

هرگاه میخواهی به اوفکرکنی چیزی بنام زندگی گریبانت رامیگیرد

 

 و هرگاه میخواهی بایادش عمرت راسپری کنی مرگ جانت رامیگیرد....

زندگی.......

زندگی بودن نیست 

زندگی بودن و آسودن نیست 

زندگی چون دریاست

سرکشی عاصی و بی سامان است

زندگی زورق سرگردانیست که در آن باید زیست 

جنگلی انبوه است که پر از شاخه , پر از ساقه , پر از برگ و پر است 

و در آن حیوان ها , همه وحشی همه خوناشامند ,همه تشنه همه بی آرامند 

زندگی بودن نیست 

زندگی بودن و آسودن نیست

زندگی گذریست , گذر از دریاها , گذر از طوفان ها ,گذر از جنگل پر ابهام است و ستیز است و گریز

زندگی مزرعه است که در آن باید کاشت دانه عشق و محبت وعطوفت و وفا

زندگی باغ گلی است که در آن باید چید عشق را عاطفه را  و به گلدان دل خویش نهاد

زندگی زیستن است , عشق ورزیدن است ....... 

انرزی مثبت

آدم هایی که شما را بارها و بارها می آزارند ، مانند کاغذ سمباده هستند .

 

آن ها شما را می خراشند ، اما در نهایت این شما هستید که سیقلی و براق خواهید شد و آن ها مستهلک و فرسوده .

 

آدم

نامت چه بود ؟ آدم

فرزند كي ؟ من را نيست نه مادري و نه پدري بنويس اولين يتيم عالم خلقت

محل تولد ؟ بهشت پاك

اينك محل سكونتت ؟ زمين خاك

آن چيست بر گرده نهادي ؟ امانت است

قدت ؟ روزي چنان بلند كه همسايه خدا اما اينك به قدر سايه بختم روي خاك

اعضاي خانواده ؟ حواي خوب و پاك ، قابيل وحشتناك ، هابيل زير خاك

روز تولد ؟ در جمعه اي به گمانم روز عشق

رنگت ؟ اينك فقط سياه ز شرم چنان گناه

جنست ؟ نيمي مرا ز خاك نيم دگر خدا

شغلت ؟ در كار كشت اميد بر روي خاك

شاكي تو ؟ خدا

نام وكيل ؟ آن هم فقط خدا

جرمت ؟ يك سيب از درخت وسوسه

تنها همين ؟ همين و بس

حكمت ؟ تبعيد در زمين

همدمت در گناه ؟ حواي آشنا

ترسيده اي ؟ كمي

زچه ؟ كه شوم من اسير خاك

آيا كسي به ملاقاتت آمده ؟ بلي

چه كس ؟ گاهي فقط خدا

داري گله اي ؟ گله نه ولي ......

ولي چه ؟ حكمي چنين آن هم براي يك گناه ؟

دلتنگ گشته اي ؟ زياد

براي كه ؟ فقط خدا

آورده اي سند ؟ بلي

چه ؟ دو قطره اشك

داري تو ضامني ؟ بلي

چه كس ؟ تنها خدا

در آخرين دفاع ؟

                ( مي خوانمش چنان كه اجابت كند دعا )

تقدیم به دخترم

دخترم امروز با چشمانی در حال  اشک ریختن   که

قرمز شده برای تو مینویسم

 دخترم لیلا اگر ازدواج کردم و سالها بعد اگر

بدنیا آمدی و بزرگ شدی

 
قد کشیدی و خانوم شدی

 دلم میخواهد

 تو را از همه ی پسرهای محله و مدرسه و دانشگاه 

دور کنم

 دلم میخواهد نگذارم از خانه بیرون بروی

 دلم میخواهد رنگ آفتاب را فقط در حیاط خانه

 ببینی دخترم میدانم از من متنفر میشوی

 میدانم مرا بدترین پدر دنیا میدانی

 میدانم ... خوب میدانم

 اما دخترکم اگر بدانی چه بر سر جوانی پدرت آمد

 چگونه دلش شکست و آرزوهایش تباه شد

 از پدر گله نمیکنی

 دخترم وقتی سنت هنوز درگیر احساس است و منطق

نمیشناسدعاشق میشوی

 دخترم عاشقی درد دارد

 بمیرد پدر و درد آنروزهایت را نبیند

باورکن

بـــاور کن
آن قــــــدر ها هــــم سخت نیست،
فهمیـــدن اینکـــــہ
بعضی ها می آیند کــــہ :
نماننـــــــد!
نباشـــــــند!
نبیـنــــنـد!
و تـــــــو،
اگــــر تمامی ِدنیا را هــــم حتی بــــہ پایشان بریزی
آنها تمامی ِبهانـــہ های دنیا را جمع می کنند
تا از بین آنها
بهانــــہ ای پیدا کنند
کـــــہ :
بــــروند،
دور شـــونــــــد،
کــــہ : "نـــمانند اصلا"

پـــس بــــہ دلت بسپار،
وقتـــــی از خستگی هایِ روزگار
پناه بردی بــــہ "هر کسی"
لااقل
خـــــوب فکر کن ببین
از سر علاقــــہ آمده
یا از سر ِ ... !!! تا دنیایت پر نشــــــود
از دوست داشتن هایِ پر بــُـــغض
کـــہ دمار از روزگارت درآورد !!! نبودنش را تحمل کن، رفتنش را طاقت بیاور...
اما نگذار آنقدر خوار و ذلیل شوی، که:
محبت و عشق را گدایی کنی... "عشق" حرمت دارد
در دلت نگهش دار.....!!....

......

گر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…
دکتر شریعتی

زندگی.....

زندگی داستان عشق، گریه و لبخند، سکوت و فراموشیه....

داستان لحظات تاریک و سخت، فرداهای نیامده،

گذشته های دور و حال بی ارزش

داستان تکرارِ هزار باره و هزار باره

داستان بال هایی که می پوسن تو آرزوی پرواز

و لحظاتی که می میرن تو ناامیدی

حرف دل

مرگ را با اغوش باز میپذیرم

ای زمانه من از این گردش تو سیر شدم

بس که ازرده شدم خسته و دلگیر شدم

ای مرگ چرا در اغوش نمیگیری مرا

به خیالت که جوانم؟بخدا پیر شدم

ایمان رفیق


پاگذاشتن تو فضای مجازی ایمان می خواهد............
ایمان رفیق...

عـالـم مـجـازی هـم مـحـضـر خـداسـت...
یـادت بـاشـد خـدا یـک کـاربـر هـمـیـشـه آنـلایـن ایـنـجـاسـت..
تـک تـک کـلـیـک هـایـت را مـی بـیـنـد...
حـواسـت را جـمـع کـن...شـرمـنـده اش نـشـوی...

دلنوشته

کوله بارم را از خانه ای نا امن به دوش کشیدم و آمدم به جایی که بتوانم حرفهایم را بدون ترس از دیگران بزنم. .حرفهایی که اگر بمانند عقده میشوند و دل را می میرانند… زین پس اینجا چاهی است که سر در آن فرو خواهم برد و اشک خواهم ریخت...اینجا چاهیست برای گریستن …

10 گام برای موفقیت در مدیریت زمان

10 گام برای موفقیت در مدیریت زمان

آیا شما هم به این فکر می‌کنید که کاش زمان بیشتری برای انجام کارهای‌تان داشتید؟ آیا به این فکر می‌کنید که کاش می‌توانستید وقت خود را به کارهای مفیدتری اختصاص دهید؟ آیا شما هم با کمبود وقت شدید درگیر هستید؟

مدیریت زمان عنوان مهارتی است که به شما کمک می‌کند تمام کارهای خود را سر وقت و به موقع انجام دهید و هیچ گاه دچار کمبود زمان نشوید.اما به دست آوردن مهارت مدیریت زمان که فکر می‌کنم تک تک ما به شدت دنبال آن هستیم خیلی ساده نیست.

اگر با دیدن تیتر چشم‌های‌تان برق زد خوشحال باشید. در ادامه 10 قانون طلایی مدیریت زمان را که برگرفته از این مقاله فوق‌العاده است با هم مرور خواهیم کرد.

البته همین ابتدا یک نکته مهم را باید بگوییم: یادتان باشد شما به هیچ عنوان نمی توانید زمان را مدیریت کنید! در واقع یک روز فقط و فقط 24 ساعت است و این 24 ساعت هم خواه ناخواه می‌گذرد. شما به جای تلاش برای مدیریت زمان، باید «خودتان را مدیریت کنید» برای انجام به موقع کارها. این نکته بسیار مهم شما را وادار می‌کند به شخصیت خودتان دقیق‌تر بشوید.

ادامه نوشته

چند وقتیست

چند وقتیست هر چه می گردم

هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم

نگاهم اما

گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد

و من همیشه به دنبال کسی می گردم

که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید...

در زندگی

در زندگی زخم هایی هست كه مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این درددهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند  و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند .

صادق هدایت