اي قلب من بارانيت كردند رفتن  

بر سنگ قبر من بنویسید:خسته بود ، اهل زمین نبود ، نمازش شكسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید:پاك بود چشمان او كه از اشك شسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید:این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید:كل عمر پشت دری كه باز نمی شد نشسته بود




عاشق  



من نذر کرده ام که اگر روزی بیایی

به اندازه تمام مهربانی ات غزل بسرایم

قدری تحمل کن،هنوز مانده که عاشق ترین شوم

من نذر کرده ام که اگر روزی عاشق ترین شوم

در کنار پنجره نگاهت بایستم

و با پیراهن آبی به رکوع روم

و وقتی بر می خیزم،لبریزشوم از وجود تو

پس بیا ای کمشده من،مگر نمی بینی که عاشق ترینم

گاهی...

من هیچم

من هیچم و
تو در تمامِ هیچِ من
همه ای


نیمه های گم شده...

روزها می روند و می آیند


و تــو


همچنان فکر آن چشمان ِ ناگهانی هستی


که از راه رسید...


گرد و غبار دلت را بتکان


نیمه های گمشده گاهی تا ابـــد


دیـــر می کنند...


خدایااااااااااااا چطــــــــــوری باید فراموشش کنم؟؟؟؟؟

بغضی که هر شب می شکند


نشان میدهد که هنــوز هستی


سفت و مصمّــم...


خدایا...

حس قشنگیه...

حس قشنگیه
یكی نگرانت باشه..
یكی بترسه از اینكه یه روز از دستت بده.
سعی كنه ناراحتت نكنه،
حس قشنگیه ...
وقتی ازش جدا میشی:اس ام اس بده
عزیز دلم رسید؟
قشنگه: یهو بغلت كنه،
یهو . . . تو ی جمع .. در گوشت بگه دوست دارم!
بگه كه حواسم بهت هست.
حس قشنگیه ازت حمایت كنه ...
آره ...!!
دوست داشتن همیشه زیباست


ﮔـــﺂﻫــﯽ ﭼـِـﻘـَـﺪرﺧِــﻨـﮓ ﻣـﯿـﺸــﻮﯾـﻢ.!

ﺍﯾـﻦ ﺑـﯽ ﺗــﻔـﺂﻭﺗـﯿﻬـﺂ…ﺍﯾــﻦ ﺑـﯽ ﺧــَـﺒــَﺮﯼ ﻫــﺂ…
ﮔــﺂﻫﯽ ﺩﯾــﺪﺁﺭ ﺍﺯﺳــَـﺮﺍﺟـﺒـﺂﺭ…
ﻧــَـﺒـﻮﺩَﻥ ﻫﺂ …ﻧـَـﺪﯾــﺪَﻥ ﻫــﺂ ….
ﯾــَـﻌـﻨـﯽ ﺑــُـﺮﻭ..!
ﮔـــﺂﻫــﯽ ﭼـِـﻘـَـﺪرﺧِــﻨـﮓ ﻣـﯿـﺸــﻮﯾـﻢ.!
ΓΞΖΛ

عشق ناتمام...

ﺍﻳﻨﻮ ﺑﺨﻮﻧﻴﺪ . ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺗﻨﺘﻮﻥ ﺳﻴﺦ ﻣﻴﺸﻪ |:
ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺘﻦ ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻣﻼﻗﺎﺗﺸﻮﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﻮﺍﺭ ﻳﻪ ﻣﺎﺷﻴﻦ
ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺁﺭﻭﻡ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻧﺸﺴﺘﻦ ... ﺩﺧﺘﺮﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺖ ﭼﻴﺰﻱ
ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﮕﻪ ، ﻭﻟﻲ ﺭﻭﺵ ﻧﻤﻴﺸﺪ !... ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺭﺍ
ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ
ﺑﮕﻮﻳﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺴﺮ ﻭﻗﺘﻲ ﺩﻳﺪ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ
ﻣﻘﺼﺪ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﻣﻴﺸﻪ، ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺩ . ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻢ ﺍﺯ
ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ
ﺷﺎﻳﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺣﺮﻓﺶ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺑﺸﻪ ﻭ
ﺩﻳﮕﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻪ ... ﺩﺧﺘﺮ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﻱ ﭘﺴﺮ
ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ، ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﮔﻔﺖ : ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ،
ﺩﻳﮕﻪ ﻣﺜﻞ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ
ﻭ ﺍﻻﻥ ﭘﺴﺮ ﭘﻴﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﻪ !..ﭘﺴﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﮐﻪ
ﺑﻐﺾ ﺗﻮ ﮔﻠﻮﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﺗﻮﻱ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ، ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻲ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ ............ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ
ﺣﺎﻝ ﻣﺎﺷﻴﻨﻲ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺯﺩ ﻭ ﭘﺴﺮﺩﺭﺟﺎ ﻣــُـﺮﺩ ... ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﺑﺎ
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮔﺮﻳﻪ ﺑﻮﺩ ، ﻳﺎﺩ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ
ﺑﻬﺶ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ !ﻭﻗﺘﻲ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﭘﺴﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﮔــﻪ ﻳــﻪ ﺭﻭﺯ ﺗــﺮﮐــﻢ ﮐـﻨــﻲ ﻣﻴــﻤﻴــﺮﻡ

این بار که آمـــــــــــــــــــــــدی ....

این بار که آمـــــــــــــــــــــــدی ....

دستانت را روی قــــــــــــــــــــــلبم بگذار ...

تا بفهمی این دل با دیدن تــــــــــــــــــــو نمی تپد !!!

میــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلـــرزد ...!!!


پس کِی میخوای دستمو بگیـــری؟!

خدایــا


اینقـــدر تو خودم ریختم که


از سَرمم گذشــت!


دارم غـــرق میشم


دستت کجاست؟!...


گریــ ه پشت گریــــ ه...



این روزها


آب و هوای دلم آنقدر بارانی ست


که رخت های دلتنگی ام را


فرصتی برای خشک شدن نیست...




خستـــــــــــــــــــــــــــــــــ ه شدم خدایااااااا...

خسته ام... خستـــه!


باید یک به یک آرزوهایت بر باد برود


تا بدانی وقتی میگویم خسته ام یعنی چه؟!



دلم داره می ترکـــــ ه...

خیلی حرف است


ک
ه تو هر روز در گلویت


خاری کُشنــده احساس کنی


برای کسی که بدانی


حتی یک بار در عمرش به خاطر تو


بغض هم نکرده است...!



خدایااااااااا کمکم کن...

می آیی عاشق می کنی


محو می شوی


تا فراموشت می کنم


دوباره می آیی


تازه می کنی خاطرات را


محو می شوی؛


به راستی که سراب از تــو


با ثبات تر است...


اعتکاف...

خداوندا


خسته ام از فصل سرد گناه


و دلتنگ روزهای پاکم


بارانی بفرست


چتــر گناه را دور انداخته ام...


داستان کوتاه



پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی


اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.


دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..


حال دخترخوب نبود.نیاز فوری به قلب داشت.از پسر خبری نبود.


دخترباخودش میگفت:میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم توقلبتو


به من بدی وبه خاطر من خودتو فدا کنی.


ولی این بود اون حرفات.حتی برای دیدنم هم نیومدی…


شایدمن دیگه هیچوقت زنده نباشم.آرام گریست و


دیگر چیزی نفهمید…


چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.


به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟


دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.


شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!


دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد.


بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:


سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.


از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم


اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..


پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..


امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)


دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..


اون قلبشو به دختر داده بود..


آرام اسم پسر را صدا کرد و


قطره های اشک روی صورتش جاری شد.


و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

دلم گرفته...




گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ،

 کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی


گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ،

 کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی…

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ،

نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

در لا به لای برگهای زندگی ، نیست

 برگی که از تو ننوشته باشم ،

نیست روزی که از تو نگفته باشم

امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت

 و در همان گوشه نشستم ، دلم خالی نشد و گرفته دلم ،

کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ،

یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری….

نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ،

 به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد

 از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ،

نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،

هیچ غمی در قلبم ننشسته باشد ،

 اگر اشک از چشمانم میریخت یکی مثل تو در کنارم نشسته باشد ،

 تا پاک کند اشکهایم را ، تا زیبا کند لحظه هایمان را…

گرفته دلم ، کجایی که سرم را بگذارم بر روی شانه هایت ،

تا پی ببرم به آن دل پر از نیازت ، تا تو را در میان بگیرم ،

 تا همانجا در آغوشت برایت بمیرم…

نیستی و من حتی در حسرت آغوش سرد توام ،

 نیستی و من حتی منتظر بهانه های توام

کاش بودی و حتی به دلخوشی های پوچت نیز راضی بودم ،

 من مثل قطره بارانی ام که در کویر خشک دلت عذاب میکشد،

طعم تلخ بی محبتی ها را میچشد …

گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی…

عشـــــــــــــــــــــــــق

عاشق                           عاشق تر
نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@   نبودش  @@@@@@@@@
امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای  خونه تب داره  ،  داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ،  بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و  گنجشک  کلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه  خوابیده  توی  دنیای خاموشی ،   دیگه  ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشی  ، شده کارش فراموشی  ،  دیگه  بارون نمی
باره  اگر چه  ابر سیاه  ،  تو که نیستی  توی  این خونه ،  دیگه  آشفته
بازاریست  ،  تموم  گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ،  دیگه  از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم که تو می دونی،سرخاک
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
از دل

به خاطر هيچ


پرسيد:


 به خاطر كي زنده هستي؟ با اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم


"بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هيچ كس. پرسيد پس به خاطر چه زنده


 هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو" با يك بغض غمگين گفتم به


خاطر هيچ چيز. ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك


 تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده



"همه ماهر شده اند"


همه ماهر شده اند


یک نفر هزاران نفر را با هم دوست دارد !


اما من …



ناشیانه


به یک نفر دل میبندم


هزاران بار



♥ ♥قهر♥ ♥


چــــقدر خوبـــه وقتی با عشـــــــ ـــــــقت قَهر میکُنی

 

 و بر خـــــــــــــــــــــلاف میلت میگی دیگه دوسِت ندارم نمیخوامت...

 

 این جمله رو بشنوی :


 

 غلط کردی , مگه با توئه ...؟! چه بخوای چه نخوای مال منی...


خیال تو


خیـآل تو !!! یِڪ فِنجآטּ قَهوِه ،،،



سُڪوتے سَرد سیگـآر پُشت سیگـآر



وَ بآز هَمــ خیآلِ تو !!!


ایـטּ روزهآ فَقط خیآلِ توست ڪﮧ فَضاےِ اتآقـَم رآ پُر ڪرده



اَمّآ ڪآش جآےِ خیآلَت ،،،



حُضورَت



این آغوشِ سَرد رآ گَرم مے ڪرد !!


 

همــــــــــــــــــــزاد


یــــــه وقتایی خودمو بغلـــــــــ

مبکنمــــــــــــــ و میگم:

غصه نخور دیووووووونه!!!!!!!!!!

منــــــــ که

باهاتمـــــــ



بیـخیـال ِ בُنـیـا . . .


آבَم بـآیـَد یــﮧ "تـــُو" داشتــﮧ بـاشـِــﮧ

ڪِـﮧ هَـر وقـت اَز هـَمــﮧ چــے פֿـَـستـِــﮧ פּَ نـا اُمیـد بـوב

بـهـش بــِگـــﮧ :

مـُهـم اینـــﮧ ڪِـﮧ تــُـ‗__‗ـــو هـَستـے

بیـخیـال ِ בُنـیـا . . .



به سلامتی تو...

تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه . . .
تویی که میخوای بهش زنگ بزنی ولی غرورت نمیذاره...
تویی که بغضتو قورت میدی که یه وقت گریه نکنی ...
تویی که هر آهنگی گوش میدی یاد یه نفر میفتی...
تویی که تا میای یه کاری کنی میگی : بیخیال...
تویی که واس خودت آواز میخونی....
تویی که این روزا توی دنیای مجازی غرق شدی...
تویی که حتی توی دنیای مجازی هم خودتو گم کردی...
تویی که نمیدونی چه ریختی خودتو خالی کن...
به سلامتی تو
...


در این بهار کمی بیشتر درنگ کنیم …

این سالها را خوب به خاطر بسپار

سالهائی که لبخند دگرگیسی کاملی از غم شده

و من هائی که در تنهائی شان غنی ترشده اند

این سالهای با فصل مشترک درد را به خاطر بسپار

سالهای بی تحویل را

بهار تعبیر هیچ خواب روشنی نیست

که در چرخش روزگار، ناگزیر می آید

دستش را روی قلب یخ زده ات میگذارد

تا حول حالنائی بشوی

به شکوه تمام قدمهای پیش رویت

با همه خستگی باید گذشت

قدم برداشت

رفت و زندگی را اززیر برفها بیرون کشید

حتی اگر دیگر چهار گوشه اش را ندارد

حتی اگر بوی نا میدهد

بی اعتنا به تکرار ها و تکرارها

باید چشم بست روی داستان سنگ و شیشه

باید چشم گشود به رویاها که جوانه زده اند،

در این بهار کمی بیشتر درنگ کنیم …


زندگی یعنی.........

زندگی یعنی:
بخند هرچند که غمگینی،
ببخش هرچند که مسکینی،
فراموش کن هر چند که دلگیری.
اینگونه بودن زیباست هر چند که آسان نیست!



ﻋﺸــــﻖ ” ﯾﻌﻨﯽ..
حـــــتی اگه …
ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩﺕ !!
بدونی نمیشه !!

ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ!
ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ…
ﻧﻪ ﻓﮑﺮﺷﻮ…


لایک ....

گاهی پای کسی میمانی ....

که نه دیدی اش .... نه میشناسی اش .......


فقط حسش کرده ای .... تجمسمش کرده ای ...


پشت هاله ای از نوشته های مجازی روی پیج مجازی اش ...


که هر روز میخوانی و در جوابش میگویی ....


لایک ....