دیر میام ولی میام
تبلیغات بیش از حد
الان که دارم مینویسم اسمون یه عالم مه گرفته طوری که خورشید کامل رفته زیره مه
هوا هم خیلی سرد شده
میگم این صدا سیما هم مسخره اشو در اورده به خدا من که خیلی اعصابم خورد شده بابا یکی نیست به این جناب ضرغامی بگه تبلیغ به غیر از بالا بالا.. کفش تن تاک.دستگاه درازنشست تن تاک.برنج اوازه.با کباب پزه پریل دیگه وجود نداره حالمون به هم خورد هر شبکه ای میزنیم داره اینارو نشون میده به خدا اگه نمینوشتم حرصم نمیخوابید شما یه چیزی بگید همون کرمه حلزون و اینقدر تبلیغ کردن صدا سیما ۳۰ میلیارد پول زد تو جیبش اخرشم قلابی بود ...........الان ضرغام جان وبلاگ منو فیلتر نکنی ی یی ی حقیقته قبول کن چه بهتر که به جای این تبلیغات یه کم از امامامون بگیم که اون دنیا وقتی ازمون سوال کردن بدونیم کی بودن ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
به خدا ایرانیا خیلی عجیب شدن
فعلا....
محرمه حسین
باز صدای العتس العتشت به گوش میرسد ...
امام مهربان خیلی خوشحالم که امسال محرم دوباره زنده ام من عاشق امام حسین هستم اصلا بهم ارامش میده از خدامه برم کربلاااااااااااااا یعنی میشه ای خدااااااااااااااااااااااااااااا منو به این ارزو برسون
التماس دعا دوستای گلم
شاهكار سوگندجوووووووووون
بازیهای دوران بچگیم
هر روز صبح صدای مدیراش تو گوشم مپیچه ............خوب میخوام بازیهایی که دوران بچگی میکردم بهتون بگم
بعد تو پرانتز با زیهارو توضیح میدم قطعا اگه یه خواهر پایه مثل من داشته باشید از خداتون بود که این بازی هارو میکردید............
۱-معلم بازی (خواهر کوچیکم عاشق این بازی بود مانتو میپوشید براشم گشاد بود تو حیاط تخته میزدیم ورق های باطله رو با چسب میچسبوندیم بعد منم انواع دانش اموزای زرنگ و تنبل میشدم خواهرم یکی یکی اسمایی که بالای ورقه ها بود میخوند منم میودم بالای سر برگه ها .....)
۲-مورچه بازی (دوتا مورچه که با حاکمشون مخالف بودن یه مورچه دختر یه مورچه پسر طبق معمول پسره من بودم که تو همین گیرو دار جنگ عاشق مورچه ی دختر میشدم و بازی ادامه میگرفت ...........)
۳-خاله بازی (هر روز این بازی رو میکردیم موقعی که آخر بازی میشد تولد میگرفتیمو همه چیرو میخوردیم عاشق همین یه تیکه بازی بودم من )
۴-دکتر بازی (یکی مون دکتر میشد یکی مونم نقش منشی و داروخونه دارو هم زمان اجرا میکرد.......)
۵-موضوع بازی (هر دفعه یه موضوع واسه بازی پیدا میکردیم و با اون موضوع ها بازی تا شب ادامه پیدا میکرد)
۶-امام حسین بازی (یکی مون یار امام حسین میشد یکی مونم یار یزید با شمشرا که همون سیخ کباب بود میجنگیدیم )
آخر بازی هایی که حوصله نداشتم میگفتم من نمیاااااااام بازی بازی تموم شد بازی تموم شد با یه اهنگ خاصی اونم
اینا بازیهیایی بود که هر ۷ روز هفته انجام میدادیم ............
..
..
..
چیه دلتون خواست که این بازیهارو بچه بودبد انجام میدادید این بازیها فقط مخصوص خودمون بود
ا
منتظرم ...........
بازگشت از مشهد و خاطراتش
امروزم آهن خونمون رفت بالا گوسفند کشتیم تا به سلامتی تموم بشه ....
دنبال یه کاره خوب میگردم دعا کنید پیدا بشه البته بدون پارتی .....