این وبلاگ هک شد
این وبلاگ هک شد
این وبلاگ هک شد
من از اول آذر می آیم از روز آتش,از پاییزی که فقط سه مداد دارد برای نقاشی,سرخ و
نارنجی و زرد
میان بغض تولد لحظه های بیقراری ام همیشه کسی است برای آمدن که هرگز نیامده است
عمریست در هیزم خشک عشق تو آتش گرفته ام,چگونه میتوانم هیزم تر به آتش گرفته ای
فروخته باشم؟
با من چه میکنی؟؟؟
خدایا...!
آنگونه زنده ام بدار که
نشکند دلی از زنده بودنم
و آنگونه بمیرانم کهبه وجد نیاید کسی از نبودنم
وقتی ✘تو را میبوسم✘ از خود بی ✘خود و از تـــ✘مام دنیا
گریزان ✘مے شَوَمـ✘
تو تمام✘ دنیای منی
به رسم ✘شـــهر دلتنگـمـــ ــ ، نگاهم را✘ زیارت کن
نگاه پر ✘نیازم رابه چش✘مانتتــ ـ ، تو دعوتـــــ ✘کن
تو می گفتی✘ اگر رفتمـــ ـ حلالم ✘کن غمیتــ ــ دارم
برو باشد ولیـــ ــ من هم خدا و عالمیـــ ـ دارمــــــ ـ
خستــــــ ـ✘هام
خیلیـ ــ ✘خسته
به من جاییــــــ ـ✘ بدهید
می✘خواهم بخوابم
یک تختـــــــ ـ خالی✘
یک دنیای خالی
یک قلبــ ــ ـ ✘خالی…
دلم براي✘ كسي تنگ است
كه چشمهايـــ ــ قشنگش ✘را
به عمق✘ آبي درياي✘ واژگون مي دوخت
و شعرهاي خوشي✘ چون پرندهـــ ــ ها ✘ميخواند
دلم براي كسي✘ تنگ است
كه همچو كودك✘ معصومي
دلش ✘براي دلم مي سوخت
و مهرباني ✘را
نثار ✘من ميكرد
ز سردیـ ، از سردیـ رفتاریـ ...
دلمـ شکستـ ، از نبودنمـ در دلیـ
دلمـ شکستـ از سلامیـ سرد کهـ پاسخیـ بود بهـ سلامیـ گرمـ
از احساسیـ کهـ یکـ لحظهـ نبود در مقابلـ احساسمـ
و از دلیـ کهـ یکـ لحظهـ ، هرچند شاید کوتاهـ دور شد از دلمـ
دلمـ شکستـ از قصریـ کهـ برایـ لحظه ایـ لرزید
از فکریـ که برایـ خود رفتـ
و از چشمیـ کهـ خیرهـ به نقطهـ ایـ ماند
از سوز زمستانیـ در بهاریـ دل نشینـ ، دلمـ شکستـ
دلیـ که ترکـ برداشتهـ بود ز دوری تو ، با تلنگریـ هر چند کمـ توانـ شکستـ ...
گفتی ✘عاشق منی ، من که نمیبینم هیچ عشـــــــقی از تو
گفتی خیلی دوستم داری ، من که نمیبینم هیچ مهر و✘ محبتی از تو
میگویی همیشه به یاد ✘منی ، من که هنوز قلبم تنهای تنها است
میگویی همیشه در کنار منی ، من که هنوز ✘چشمهایم از انتظار گریان است
✘به عشق یک لحظه دیدنت✘ میگذرانم سالها را
کسی چه ✘میداند احساس ✘درون قلب ما را
کسی چه میداند عشق ما چیست
یا آن عاشقی✘ که از عشق میمیرد✘ هیچکس جز من و ✘تو نیست
چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه هاییم
و به عبورشان می خندیم
چه آسان لحظه ها را به کام هم تلخ میکنیم
و چه ارزان به اخمی می فروشیم لذت با هم بودن را
چه زود دیر میشود و نمیدانیم
که فردا می آید و شاید ما نباشیم...
وقتی سرت با دیگران گرمه .... !
وقتی همه واست عزیز دل هستن و قربون صدقه شون میری ... !
وقتی سرگرم خوشیهات هستی ...!
چه اهمیتی داره من کجام ... !
ساکت و تنها یه گوشه ایستادم و فقط نگاه میکنم . حتی دیگه شکایتم نمیکنم ... !
شاید ... یه روزی ... وقتی سرت رو برگردونی ... که من بی صدا رفته باشم ... !
سلام
چندتا عکس عاشقونه گذاشتم واستون
امیدوارم خوشتون بیاد
بقیه شو توی ادامه مطلب ببینید....
هرگز نبودن به تلخی فراموش کردن یک بودن نیستوتو که تمام زندگی ام بودی و ندانسته رفتیچه سخت است فراموش کردن تو
چگونه می شود از خدا گرفت چیزی را که نمی دهد؟!!
می گویند قسمت نیست، حکمت است.
من قسمت و حکمت نمی فهمم...
تو خدایی... طاقت را می فهمی...
مگر نه؟
باورت گر بشود گر نشود حرفی نیست
نفسم می گیرد ، در هوایی که نفس های تو نیست ..
به چه قیمتی گذشتی از شبای خیس مهتاب
چی گذاشتیم از من و تو به جز آرزوی بر آب
به چه قیمتی غرور سر راهمون کشیدی
چرا لحظه های باهم بودنامونو ندیدی
خوب من ما هر دو باختیم توی این بازی بی خود
هر دوتامون کم گذاشتیم که ترانه هامونم مرد
چیزی از لحظه نمونده من و تو لحظه رو کشتیم
حکم اعدام دلامون با غرورمون نوشتیم
اگه دوستم نداری به روم نیار یه چیزی از غرورم واسم بزار
نزار تو فکر تنهایی گم بشم نزار حرف و حدیث مردم بشم