امـ امـ گروپـ  انجمنـ خواهر برادرا

اینجا هم مثه همه جا قوانین مربوط ب خودشو داره!ب هر کدوم از این قوانین اگه عمل نکنی زودی اسمت توی قسمت نویسندگان پاک میشه...و اگه اذیت بکنی میری جزو لیست سیاه ام ام گروپ!!

واما قوانینی ک باید رعایت کنی:

1..اگه کمتر از ... روز اینجا رو آپدیت نکنی حذف میشی..

2..سعی کن اینجا رو تبلیغ کنی..

3..ما رو تو وب شخصیت لینک کنی و کدلوگو رو تو وبت قرار بدی..(توجه:کدلوگو هنوز حاظر نشده)

4..وقتی عضو شدی ی پست بنویس و خودت رو توش معرفی کن..

5..!اینجا محلی برای یافتن بی اف یا جی اف نمیباشد.!پس اگه 2نفر اینجا دوست بشن(دوست دختر/دوست پسر)ب صورت کاملا محترمانه پرت میشن بیرون

6.قالب وب رو هر یک از نویسنده ها میتونه عوض کنه،وبلاگ گروهیه دیگه.

7.نظرات بقیه نویسنده ها تایید نشه.

8.پست ها رو برنامه ریزی باشه،برای خونده شدن توسط بقیه.

9.از هم دلگیر نشید.

10.مراقب خودتون باشید.

11.انتقاد هاتون رو به Otherboy2012@yahoo.com ایمیل کنید لطفا.

+اضافه میشه...

آدرس وب در صورت فیلتر شدن:mmgroup2.blogfa.com

:به علت هر روز آپ شدن وب لطفا از مطالب دیگر هم دیدن کنید

بازمانده ی یک قصه ام

همان یکی

که

هیچوقت نبود

زندگی هر روز به شدت

مشغول اثبات اینه که

” تازه کجاشو دیدی ، این که چیزی نیست”… !

یه مدت نبودم یه مشکلی بود که هنوزم هست

شرمنده

فقط همینو دارم که بگم

برام دعا کنید

از وقتی که تصمیم گرفتم نبینم، خیلی چیزها رو دیدم...

پـــرویز پرســـتویی - بید مجنون

ﻣﻦ: ﺍﻟﻮﻭ .. 110؟

ﭘﻠﯿﺲ: ﺑﻠﻪ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ؟

ﻣﻦ: ﻣﻨﻮ ﺑﺰﻭﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﻧﮕﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻥ

ﭘﻠﯿﺲ: ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺷﯿﺪ .. ﺍﻻﻥ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﮐﺠﺎ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟

ﻣﻦ: ﻣﺪﺭﺳﻪ

+دقیقا کار من تو دوران بچگی این بود...

مورد داشتیم خشتک شلوار پسره

تو حیاط دانشگاه گیر کرده زیر پاش خورده زمین!

اینایى که به یکى دست میدن…به یکی پا میدن…به یکی دل..

اینارو اذیت نکنید اینا کارت اهداء عضو دارن!

برادرزادم دیروز گریه کرد واسش تبلت خریدن

من بچه بودم یادمه 3 ماه گریه کردم واسم یه شمشیر پلاستیکی خریدن

آخرشم با همون منو میزدن

وقتی مـال یکی دیگه شدی 

تـــازه همه یادشون میوفته

که تــــوهم وجود داشتـی !

******

به سلامتی لبخندی که 

کمکت میکنه که به همه توضیح ندی . . .

حـــالت داغــــونــــه ! 

******

عِـشــــــق ؟؟؟ 

هــــــه ! ! !  شیـنـش مـــال خودت !

من تمام احسـاساتم را عــُـق میزنم !

******

جهت اطلاع :

                 قالبو من عوضیدم در تاریخ   1392/11/28 

بهش گفت : خوب اِسمــﮯ وآســﮧ زنـــآ انتخاب کرבלּ

|ضعیفــﮧ| . . . واقعا ضعیفـלּ!

یــﮧ نگاهی بهش کرבم و گفتــــَم :

ضَعیفـ شمـآیی کــﮧ

با בیـבלּ یــﮧ בکمــﮧ باز زלּ و . . .  בو تـآ پاهات شُل میشــﮧ

آره عزیزم בیگـﮧ |نگو| زלּ ضعیفـﮧ

با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود

کلا یک ساک داشت با یه قرآن کوچک، کمی نون روغنی، آبنات، کشمش چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی ...
گفت: "مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!"
گفتم: "مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن."
گفت: "کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن!
آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم
اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟"
گفتم: "آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری
همه چیزو فراموش می کنی!"
گفت: "مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول!
اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟!"
خجالت کشیدم ...! حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم
و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.
اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم!
زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم
توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم
قرآن و نون روغنی و ... همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودن!
آبنات رو برداشت
گفت: "بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی."
دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم:
"مادر جون ببخش، حلالم کن، فراموش کن."
اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت:
"چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد،
شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!"
در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد
زیر لب میگفت:
                                          "گاهی چه نعمتیه این آلمیزر!!"

راستش اومدم یه موضوعی رو باهاتون درمیون بذارم...

من یه دوستی دارم همسنه خودمه...

توی زندگیش ازبچگی خیلی سختی کشیده

این چندروزه هم فهمیده کسی که عاشقشه وخیلی دوسش داره

سرطان گرفته....دکتراازش قطع امیدکردن

چندماهی بیشترزنده نمیمونه

دوستم داره دیوونه میشه....خودشم حالش بده

خواهش میکنم براش دعاکنید

ممنون

ﻭﻗـﺘـﯽ ﺍُﺩﮐـﻠـﻦِ ﺧـﻮﺩﻡُ ﻣـﯿـﺰﻧـﻢ : ﺗـِـﺲ ﺗـِـﺲ ! |:
ﻭﻗـﺘـﯽ ﺍُﺩﮐـﻠـﻦِ ﯾـﮑـﯽ ﺩﯾـﮕـﻪ ﺭﻭ ﻣـﯿـﺰﻧـﻢ :
ﺗـــــِــﺴﺴﺴﺴﺲ ﺗــــــﻮﺳـــــﺴﺴﺴﺲ ﺯﺍﺭﺗــــ ﺯﻭﻭﻭﻭﻭﺭﺗـــ ﻫـﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺭﺗـــــــ

همین که جفتک نندازن باید خدارو شکر کرد !

به بعضيا بايد گفت :

عزيزم من سکوتم به خاطر شخصيت خودمه وگرنه تو خيلي زير سوالي....!!

انقد همه تو این چند روز فعال بودین دیگه برای همه نظر نذاشتم !

ولی همه ی پستاتون قشنگ بود ... خسته نباشید :) 

از اومدن آجولی غزاله و اضافه شدن یکی لنگه ی خودم به این وب به شدت خوشحالم :)

برای همه دعا کردم ... وای که چقدر خوش گذشت و جاتون خالی بود !

 آهنگ وبم خیلی خوبه !

راستی ولنتاینتونم مبارک

ولنتاين واسه كياس؟ 

واسه شما عاشقاس! 

ما كه عشقمون خداس

 كادومونم با بقيه جداس

من کاری به آقای گلزار ندارم ولی ایشون خودشون دارن شروع میکنن ها...

از ما گفتن...

به دوستم زنگ زدم میگم کجایی ؟ میگه : امروز ولنتاینه دارم کادو میخرم . گفتم: شیطون نگفته بودی حالا با کی آشنا شدی؟ گفت : با هیچکس . گفتم: پس واسه کی داری کادو میخری؟
.
.
.
.
گفت : برای مادرم. عشق من مادرمه . . .

ﺭﻭﺯ ﻭﻟﻨﺘﺎﻳﻦ ﺩﻭﺳﺖ پسر نداری؟
دوس دختر نداری؟؟؟ !

ﺧﻴﻠﻴﺎ ﺭﻭﺯ ﭘﺪﺭ, ﭘﺪﺭ ﻧﺪﺍرن !

ﺭﻭﺯ ﻣﺎﺩﺭ, ﻣﺎﺩﺭ !

” ﭘﺲ فاز بر ندار”

به جاش دست مامانتو ببوس باباتو سفت بغل کن…

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست

_______________________________________

ولنتاین مبارک...

+امیدوارم همتون اگه عاشق کسی هستید زندگی کنارش رو بچشید...

چون هیچی مثل عشق اول نمیشه...نه هیچی و نه هیچکی...

دومین سال تنهایی ولنتاین رو به خودم تبریک میگم...

خوبین؟

خوشین؟

خواهربرادرای گلم من یه داداش کوچولودارم....اسمش محمدهادی

راستش این داداش من خیلی رونالدورودوس میداره

یه وبلاگ مخصوص اون درست کرده....

من ادرسشوبهتون میدم اگه میشه یه سربهش بزنید...

بزارین اینم دلش خوش باشه وبلاگ داره...:)

www.samin1010.blogfa.com

www.ronaldo2013m.blogfa.com

ممنون میشم...:)