به طرز کاملاً تــــــــــــلخی آرومــــم...

محکم مرا در آغوش بگیر!

خوشبختی ضعیف را نمی خواهم!


کـــــاش ..................


صــــدای بعضــی ها رو

می شــــد بــــــوسید

مخصــــوصا وقتـــــی

اســمتو صــــدا می زنن...


"مثل هیچ کس نیست"


نه از خودم فرار کرده ام نه از شما

 به جستجوی کسی رفته ام که

 "مثل هیچ کس نیست"

 نگران نباشید

 یا با او باز میگردم یا 

او بازم میگرداند

 تا مثل شما زندگی کنم. 


دلم تنگه


        عزیز مهربون من 

             چرا غم داره اون صدات   

ازم دوری ...

   نمی بینم چی میگه اون چشمات 

 می خوام دنیا نباشه

اگه غصه با تو باشه 

       بگو با من ...

دلم تنگه ...


نگه میدارمت محکم...


نگه میدارمت محکم با این چشمای آشفته 

مث ِ پیرهن ِ تو وقتی که دست ِ باد می افته

نگا کن که به غیر از تـــو کسی نمونده اطرافم.. 

وقتی حال ِ تو بد میشه .. میخوام زمین و بشکافم

تمام آرزوهایی که فکرم سمتشون میره 

برام بی ارزشن وقتی تو قلبت درد میگیره

شکسته اعتماد ِ من.. سکوتت اعترافش کرد

اگه مچاله شد کاغذ نمیشه دیگه صافش کرد 

__ نفرین به این بغض غریب که داره اصرار میکنه !

اشکایی که نمیچکه فقط تو رو تار میکنه !

من زیر ِ بارون تا خدا فاصله مو برداشتم

برای گریه کردنم دلیل ِ خوبی داشتم



عزیز مهربون من...

خیلیا دوست دارن شبیه تو باشن 

ببیننت از دور

یا با تو تنها شن !

خیلیا !

من عاشق توام...



از اینجایی که من هستم

تموم شهر معلومه

کنارم خیلیا هستن

دلم پیش تو آرومه

به من بدبین نشو هرگز

بگو چی بوده تقصیرم

به جز آرامش حسی

که از صدات می گیرم

بدبین شدی چرا ,باور نمی کنی

تنهایی منو, کمتر نمی کنی

طوفان نشو منو یک قاصدک نکن

من عاشق تو ام, یک لحظه شک نکن

اگه دلتنگ باشی تو, مث بارون شروع میشم

که با هر قطره ی اشکت, منم که زیر و رو میشم


هوای دلم زمستانی ست...

جز آغوش تــــو

هیچ خورشــــیدی

از پس این زمســتان بر نمی آیــــد...

دلم برایت تنگ است


چینی نازک تنهایی من...


آری سهراب تو راست می گویی!

 آسمان مال من است ...
پنجره 
عشق 
زمین 
دوست 
هوا
مال من است!!!
اما سهراب تو قضاوت کن... بر دل سنگ زمین جای من است ؟!!!
من نمی دانم چرا این مردم دانه های دلشان پیدا نیست!
تو کجایی سهراب... آب را گل کردند!
چشم ها را بستند و چه با دل کردند!
صبر کن ای سهراب...
گفته بودی قایقی خواهم ساخت...
خواهم انداخت به آب...
دور خواهم شد از این خاک غریب... قایقت جا دارد...؟!
من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم!
به سراغ من اگر می آیید تند و آهسته چه فرقی دارد؟!
تو به هر جور دلت خواست بیا...
مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست! که ترک بردارد...
مثل مرمر شده است...

چینی نازک تنهایی من...!




همیشه اونی که می تونه آرومت کنه داغونت می کنه ...!!!


ای به داد من رسیده تو روزهای خود شکستن

ای چراغ مهربونی تو شب‌های وحشت من

ای تبلور حقیقت توی لحظه‌های تردید

تو شب رو از من گرفتی تو من رو دادی به خورشید

اگه باشی یا نباشی برای من تکیه‌گاهی

برای من که غریبم تو رفیقی جون‌پناهی

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوریت برای من شده عادت

ناجی عاطفه من شعرم از تو جون گرفته

رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که من رو دادی نشونم

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که من رو دادی نشونم

وقتی شب، شب سفر بود توی کوچه‌های وحشت

وقتی همسایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت

وقتی هر ثانیه شب طپش هراس من بود

وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود

تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی

برام از روشنی گفتی پرده شب رو دریدی

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

ای طلوع اولین عشق ای عشق آخر من

به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من

مقصدت هرجا که باشه هر جای دنیا که باشی

اون ور مرز شقایق پشت لحظه‌ها که باشی

خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود

تنها دست تو رفیق دست بی‌ریای من بود

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت



بودای من


 

وقتی که می خندی عزیزم, آسمانی می شوی

در ذهن مغشوشم حضوری جاودانی می شوی

با چشم های پاک و دستان نجیبت آشنا

داری برای خانه عرفان نشانی می شوی

بعد از ظهور بارش تصویر تو در شعر من

در آسمان خاطرم رنگین کمانی می شوی

تطهیر من با چشم تو بوی قداست می دهد

دیگر برای دین من بودای ثانی می شوی

همراه با موسیقی آرام باران مثل من

لبریز حس گنگ و نمناک بهاری می شوی

وقتی که می گویم: تو پاکی, ساده ای و می خندی و

باز آسمانی, آسمانی, آسمانی می شوی


ماناااا


 

اگر کاری به میل خودم باشد با دل و جان انجامش می دهم

اما اگر همان کار را به من تکلیف کنند زیربار نخواهم رفت...

بیشتر دوست دارم خودم انتخاب کنم تا انتخاب شوم

سرکش غمگینی که هیچکس از راز غم درونش خبر ندارد!!!

مغرور مهربانی که برعکس رفتارهای مغرورانه و سنگی اش

دل پرمهر و نرمی دارد مگر با کسی که غرورش را بشکند!!!

از نظر من این گناه نابخشودنی ست !!!

مانا...


 

می دانی من کیستم؟

.
.
.

نه به آسانی عاشق می شوم

و نه وقتی عاشقم به راحتی ار آن فارغ می شوم

پس حتی این فکر هم از ذهنت خطور نکند

که می توانی به آسانی عشقت را به من ابراز کنی و

مرا بدست بیاوری


و نه وقتی عاشقت شدم می توانی عشق مرا پس بزنی

من مانا هستم فرمانروای احساسات....




دلــم کــه می گــیرد...

بـه خـودم وعـــده ی روزهـای خـوبـــــــ را مـی دهــم

از هـمـان روزهــای خـوبـی کــه...

سـالـهـاسـتــــ بـه امـیـد رسـیـدنشــان

تـقـویــم را خطـــ خــطــی مـی کـنـم !




دخت بهار....


ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ،

ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ

ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﮐﺎﺗﺖ ﺧﺎﺹ ﻣﯿﺸﻮﺩ!

ﻧﮕﺎﻫﺖ...

ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ...

ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﮐﻼﻣﺖ...

ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﺕ...

ﺻﺒﻮﺭﯼ ﻭ ﺗﺤﻤﻠﺖ...

ﺣﺘﯽ، ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﻟﺠﺒﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﺟﺬﺍﺑﯿﺘﯽ

ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﺩ!!!


مانا...


من یک فروردینی ام!

ﮔﻴﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!!

ﺍﻣﺎ ﮐﺴﻲ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺑﺰﻧﺪ ﻳﺎ

ﺍﺯ ﺻﻔﺤﻪ ﺑﺎﺯﻱ ﺑﻴﺮﻭﻧﻢ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﺩ،

ﺷﻮﺧﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﻦ ﺷﺎﻩ ﺷﻄﺮﻧﺠﻢ !!!

ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻣﻲ ﮐﻨﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ

ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺎﺏ ﻣﻴﻠﻢ ﺑﺴﺎﺯﻡ ...

ﺁﺭﺯﻭ ﻃﻠﺐ ﻧﻤﻴﻜﻨﻢ، ﺁﺭﺯﻭ ﻣﻴﺴﺎﺯﻡ ... ...

ﻟﺰﻭﻣﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻲ ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ

ﻓﮑﺮ ﻣﻲ ﮐﻨﻲ ،

ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻲ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﻲ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻲ ﺑﮑﻨﻲ ..

ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ ﻭ ﺍﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﻴﮑﻨﺪ ﺑﺎﺯﻱ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻩ ،

ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﻲ ﻓﻬﻤﺪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﺴﻲ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﻧﻤﻲ ﮐﻨﻢ ...

ﺯﺍﻧﻮ ﻧﻤﻲ ﺯﻧﻢ، ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﺳﻘﻒ ﺁﺳﻤﺎﻥ ، ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮ ﺍﺯ ﻗﺪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ !

ﺯﺍﻧﻮ ﻧﻤﻲ ﺯﻧﻢ، ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻭﻱ ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﻧﺪ !

ﻣﻦ ﺯﺍﻧﻮ ﻧﻤﻲ ﺯﻧﻢ!!!



به سلامتی کسی که دلتو شکسته

اما خبر نداره اون چیزی که شکسته

تصویر زیبایی بوده که از خودش ساخته بودی ;)

تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ،
چه نیازی ،
چه غمی ست؟

زن که باشی...



زن که باشی

عاقبت یک جایی

یک وقتی

به قول شازده کوچولو

دلت اهلیهِ یک نفر می شود

و دلت

برای نوازش هایش تنگ می شود

حتی برای نوازش نکردنش

تو می مانی و دلتنگی ها


تو می مانی و قلبی که

لحظه های دیدار تندتر می تپد

سراسیمه می شوی

بی دست و پا می شوی

دلتنگ می شوی

دلواپس می شوی

دلبسته می شوی

و می فهمی نمی شود "زن" بود و عاشق نبود...


فکر کردن به تو بهترین اتفاق این روزهای من است!!!


هـــی لعنتـــی !
اون طوریـــــم کـــه تـــو فکـــر میکنــــی نیـــست ،
شایـــد عاشقـــت بــــودم روزی ،
ولــــی ببیــن بـــی تـــو هــــم زنــده ام ،
هـــم زنـــدگی میکنـــم ،
فقـــط گاهـــی در ایــــن میــــان ،
یـــــــادت ،
زهــــر میکنــــد بـــه کامــم زندگــــــی را ،
 همیــــــــن .. .

باور كرده ام...
که بی تو هم زندگی می گذرد....
دلم دیگرهیچ کس را...
نمی خواهد جز...
تنهایی...


روزی که به دنیا آمدی یک نفر بودی برای یک دنیا...

ولی حالا یه دنیا هستی مال من…


هوای دلم زمستانی ست...

جز آغوش تــــو

هیچ خورشــــیدی

از پس این زمســتان بر نمی آیــــد...


ســــه راه بیشتـــــر نــــــداری :

بـــــــا مــــــن باشـــــی ؛

یا بــــــا تـــــــــو باشــــــم ،

یا توافـــــــق کــــــنیم کـــــه باهــــــم باشیـــــم ...


اگـــَـــــر دیوانگی نـیـسـت پَس چیست ؟؟؟


وقتی در این دُنیای بـه این بزرگــــی . . .


دلت فقط هـــــَـــــوای یک نفر را میڪُند...!!

باران را در آغوش گرفتم..

خودم را غرق در رویای با تو بودن کردم

تا با آغوشی باز...

پر از نفس های پاییزی به استقبالم بیایی...

و مرا تنگ در آغوشت بگیری.....

و یک نفس عمیق تو کافیست.....

برای دوباره جان دادنم در هوای بودنت... !!!


ای کــاش یا بـــــــــــودی ،

یـــــا از اول نبودی !!!

ایـــــن که هســـتی

و کنــــارم نیســــتی ...

" دیـــــــــوانه ام میکنــــــــــد "

بفــــــهم بی انصــــــاف . . . !