علی رضائی

پاییز با تمام زیبایی هایش تمام شد و فصل زمستان آغاز.................

بازم فصل پاییز با تمام زیبای هاش داره میره وای خدای من دلم براش تنگ میشه 

اگه میشد همه این فصلو تو جنگلها روی برگهای زرد و نارنجی راه میرفتم واقعا لذت داره هنوز دیر نشده امتحان کنید

محرم در پاییز

پاییز امسال رنگ خون در دل خود جای داده برگ ها با رنگهای قرمز و نارنجی خود و کندن لباس شاد در ماتم حسین سالار شهیدان به غم نشسته این ایام به همه دوستداران اهل بیت تسلیت باد 

سلام 

امیدوارم با آمدن پاییز هر برگی که میافته یه دونه از غمهای دلتون کم بشه و دیگه هیچوقت ناراحت نباشین

پاییز را دوست دارم به خاطر غریب و بی صدا آمدنش / رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش / خش خش گوش نواز

 برگ هایش / صدای نم نم باران های عاشقانه اش / پاییز را دوست دارم به خاطر رفتنش / خیس شدن زیر

 بارانش !!

کلاغ ها گرچه سیاهند و آوازشان خوش نیست اما آنقدر باوفایند که شاخه های خشک درختان را در فصل

 سرد پاییز تنها نمیگذارند

آرزو میکنم که فرو افتادن هر برگ پاییزی ، آمینی باشد برای آرزوهای قشنگتون !



آخرین فصل پاییز

آخرین فصل پاییز را چه کسی خواهد دید

چه کسی آخرین برگ را خواهد دید که در خزان پاییز بر زمین پهن شود

اصلا پاییز کجاست پاییز فصل خزان است یا شروع یه رویش

چه کسی میداند ...........................!

با سلامي  از اعماق وجودم به همه عاشقان فصل پاييز     

من كه براي رسيدن به پاييز لحظه شماري ميكنم شما چي؟ 

منتظر حرفاي قشنگتون هستم ............!

چند خطی  از پاییز

کسی که رنگ پریدگی پاییز را درک کرده باشد ، به نیرنگ گلهای رنگ رنگ دل نخواهد سپرد . . .


آنان که پاییز را دوست ندارند نمیدونند که پاییز همون بهاریست که عاشق شده


به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی

گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .




فصل پاییز

سلام به همه ي پاییز دوستان   فصل پاييز با همه زيبايهايش از راه رسيد  برين حالشو ببرين 

          

من و پائيز

 

تو هم، همرنگ و همدرد مني اي باغ پائيزي !

 

تو بي برگي و منهم چون تو بي برگم

 

چو مي پيچد ميان شاخه هايت هوي هوي باد ـ

 

بگوشم از درختان هاي هاي گريه مي آيد

 

مرا هم گريه ميبايد ـ

 

مرا هم گريه ميشايد

 

كلاغي چون ميان شاخه هاي خشك تو فرياد بردارد

 

بخود گويم كلاغك در عزاي باغ عريان تعزيت خوان است

 

و در سوك بزرگ باغ، گريان است

ادامه نوشته

در انتظار پائیز

در انتظار پائیز باز این فصل قشنگ با تمام هیاهوی خودش داره از راه میرسه فصل اشتیاق و کار فصل رنگهای زیبای طبیعت آه خدای من چقدر این فصل زیباست ..من عاشق این فصلم کاش بتوانیم با رنگهای این فصل ذهن درونمان را رنگین کنیم .... من در انتظار رسیدن این فصل لحظه ها میشمارم .....

باز پائيز است ....

باز پاييز است ...     

باز اين دل از غمي ديرينه لبريز است    

باز ميلرزد بخود سرشاخه هاي بيد سرگردان    

باز ميريزد فرو بر چهره ام باران

باز رنجورم ،خداوندا ،پريشانم   

باز مي بينم كه بي تابانه گريانم .

.

باز پاييز است ...

باز اين دنيا غم انگيز است

 باز پاييز است و هنگام جدائيها

باز پاييز است و مرگ آشنائيها.