اگه میشد همه این فصلو تو جنگلها روی برگهای زرد و نارنجی راه میرفتم واقعا لذت داره هنوز دیر نشده امتحان کنید
محرم در پاییز
امیدوارم با آمدن پاییز هر برگی که میافته یه دونه از غمهای دلتون کم بشه و دیگه هیچوقت ناراحت نباشین
پاییز را دوست دارم به خاطر غریب و بی صدا آمدنش / رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش / خش خش گوش نواز
برگ هایش / صدای نم نم باران های عاشقانه اش / پاییز را دوست دارم به خاطر رفتنش / خیس شدن زیر
بارانش !!
کلاغ ها گرچه سیاهند و آوازشان خوش نیست اما آنقدر باوفایند که شاخه های خشک درختان را در فصل
سرد پاییز تنها نمیگذارند
آرزو میکنم که فرو افتادن هر برگ پاییزی ، آمینی باشد برای آرزوهای قشنگتون !
آخرین فصل پاییز
چه کسی آخرین برگ را خواهد دید که در خزان پاییز بر زمین پهن شود
اصلا پاییز کجاست پاییز فصل خزان است یا شروع یه رویش
چه کسی میداند ...........................!
من كه براي رسيدن به پاييز لحظه شماري ميكنم شما چي؟
منتظر حرفاي قشنگتون هستم ............!
چند خطی از پاییز
کسی که رنگ پریدگی پاییز را درک کرده باشد ، به نیرنگ گلهای رنگ رنگ دل نخواهد سپرد . . .
آنان که پاییز را دوست ندارند نمیدونند که پاییز همون بهاریست که عاشق شده
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .
فصل پاییز
من و پائيز
تو هم، همرنگ و همدرد مني اي باغ پائيزي !
تو بي برگي و منهم چون تو بي برگم
چو مي پيچد ميان شاخه هايت هوي هوي باد ـ
بگوشم از درختان هاي هاي گريه مي آيد
مرا هم گريه ميبايد ـ
مرا هم گريه ميشايد
كلاغي چون ميان شاخه هاي خشك تو فرياد بردارد
بخود گويم كلاغك در عزاي باغ عريان تعزيت خوان است
و در سوك بزرگ باغ، گريان است
در انتظار پائیز
باز پائيز است ....
باز اين دل از غمي ديرينه لبريز است
باز ميلرزد بخود سرشاخه هاي بيد سرگردان
باز ميريزد فرو بر چهره ام باران
باز رنجورم ،خداوندا ،پريشانم
باز مي بينم كه بي تابانه گريانم .
.
باز پاييز است ...
باز اين دنيا غم انگيز است
باز پاييز است و هنگام جدائيها
باز پاييز است و مرگ آشنائيها.