خوش به حال آسمون...

خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگيره بي بهونه مي باره ... به كسي توجه نمي كنه ... از كسي خجالت نمي كشه... مي باره و مي باره و... اينقدر مي باره تا آبي شه... ‌آفتابي شه...!!! کاش... کاش مي شد مثل آسمون بود... كاش مي شد وقتي دلت گرفت اونقدر بباري تا بالاخره آفتابي شي... بعدش هم انگار نه انگار كه بارشي بوده

توبه کردم..

توبه كردم كه دگر بوسه نگيرم زلبت

كه دگر باره از اين گونه خطاها نكنم

بوسه ای داد و چو برداشت لب از روی لبم

توبه كردم كه دگر توبه ی بيجا نكنم

می رسد

می رسد روزی که بی من روز ها را سر کنی

می رسد روزی که بی من روز ها را سر کنی

می رسد روزی که مرگ یار را باور کنی

می ر سد روزی که تنها در کنار قبر من

شعر های کهنه ام را مو به مو از بر کنی

نمی دونی الان چی دارم میکشم

وقتی نیست توی خونه ، صدای تو
 با خودم حرف میزنم به جای تو
هی قدم میزنم و اشک میریزم
نمی دونی پر غصه ام عزیزم
میشینم ، سر روی زانوم میزارم
 به خدا دیگه دارم کم میارم
واسه من نزاشتی هیچ نشونه ای
تازه فهمیدم چه قدر دیوونه ای
فک می کردم میشه اون ازت جدا
منو از رو بردی برگرد وبیا
نمی دونی الان دارم چی میکشم

فک نمی کردم که دل تنگت بشم
فک می کردم میشه اون ازت جدا
 منو از رو بردی برگرد و بیا
نمی دونی الان دارم چی میکشم
فک نمی کردم که دل تنگت بشم
غم غربت داره این اتاق من
 نزار گریه بیاد سراغ من
تا نمردم تنها توی خونمون
 عزیزم خودت رو زود تر برسون
فک می کردم میشه بود ازت جدا
منو از رو بردی برگرد وبیا

خورشید...

راه گم كرده ام

 

می نگرم و چيزی نمی يابم

 

راه كجاست؟

 

جاده كدام سو است؟

 

چرا تمامم تسخیر سیاهی گشته؟

 

نوری نمی بينم

 

توانی برای عبور ندارم

 

می ایستم

 

با خود می اندیشیدم

 

اين راه نيست كه گم كرده ام!

 

من

 

نور را گم كرده ام

 

و شايد خورشيد را!

یه روز

یه روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه

                 اونو تو قلبم قائم کردم

                        اما نمیدونستم یه روز واسه اینکه اونو پس بگیری قلبمو میشکنی

امشب

امشب به رسم عاشقی یادی ز یاران میکنم

         

 در غربتی تاریک و سرد از غم حکایت میکنم


امشب وجودم خسته است،از سردی دلهای سرد

       

 آیا تو هم در یاد من هستی در این شبهای درد


 

می گویند...

می گویند شیشه ها احساس ندارند


                             اما وقتی روی شیشه بخار گرفته ای نوشتم


دوستت دارم

                   آرام گریست...........      

کشتن عشق

کشتن عشق یعنی آزادی محض
کشتن دوست یعنی آزادی حق
کشتن فضا یعنی دیوانگی محض
و کشتن تو یعنی دیوانگی حق

شباهت

ميدوني شباهت تو با عزراييل چيه ؟

 

عزراييل و وقتي ميبينم ميميرم  تو رو وقتي نميبينم
 
 

وقتی گريه می کنم تورا درميان اشکهايم ميبينم.ولی اشکهايم را پاک می کنم تا کسی تو را نبيند.

بخاطره

.... بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي .... بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر دلي كه برايم شكستي .... .. بخاطر احساسی كه برايم پرپر كردي ..... نمي بخشمت .... بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي ..... بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي .... و مي بخشمت بخاطر عشقي كه بر قلبم حك كردي

محـــکم تر از آنم که براي تنــها نــبودنم ،

محـــکم تر از آنم که براي تنــها نــبودنم ،

                          آنچه را که اســـمش را غــرور گذاشته ام ،

                                                                  برايت بــه زميـــن بکوبــم

اسمتو رو سیگار نوشتم

اسمتو رو سیگار نوشتم

برای اولین بار کشیدم

تا بسوزی و فراموشت کنم

اما نمی دونستم با هر پوک

ذره ذره میری تو نفسم و

می شی همه چیزم

به سلامتی عزیزان

به سلامتی درخت!

نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش.

  ღ♥

به سلامتی دیوار!

نه به خاطرِ بلندیش، واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم روخالی نمی‌کنه.

ღ♥

به سلامتی دریا!

نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یک‌رنگیش.

 

ღ♥

به سلامتی سایه!

که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.

 

ღ♥

به سلامتی پرچم ایران!

که سه‌رنگه، تخم‌مرغ! که دورنگه، رفیق! که یه‌رنگه.

ღ♥

به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمی‌دونن، دوسمون دارن و نمی‌دونیم.

ღ♥

به سلامتی نهنگ!

که گنده‌لات دریاست.

ღ♥

به سلامتی زنجیر!

نه به خاطر این‌که درازه، به خاطر این‌که به هم پیوستس.

ღ♥
به سلامتی خیار!

نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.

ღ♥

به سلامتی شلغم!

نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.

ღ♥

به سلامتی کرم خاکی!

نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش

ღ♥

به سلامتی پل عابر پیاده!

که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا !

ღ♥

به سلامتی برف!

که هم روش سفیده هم توش.

ღ♥

به سلامتی رودخونه!

که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.

ღ♥

به سلامتی گاو!

که نمی‌گه من، می‌گه ما.

ღ♥

به سلامتی دریا!

که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.

ღ♥

به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو می‌گیره دورش.

ღ♥

به سلامتی بیل!

که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.

ღ♥

به سلامتی دریا!

که قربونیاشو پس می‌آره.

ღ♥

به سلامتی تابلوی ورود ممنوع!

که یه ‌تنه یه اتوبان رو حریفه.

ღ♥

به سلامتی عقرب!

که به خواری تن نمی‌ده.


(عرض شودکه عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش می‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه)

ღ♥

به سلامتی سرنوشت!

که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

ღ♥

به سلامتی سیم خاردار!

که پشت و رو نداره.

عشق چیست

به کوه گفتم عشق چیست؟        لرزید.

  به ابر گفتم عشق چیست؟        بارید.
 
به باد گفتم عشق چیست؟         وزید.
 
به پروانه گفتم عشق چیست؟     نالید.
 
به گل گفتم عشق چیست؟       پرپر شد.
 
و به انسان گفتم عشق چیست؟
 
 اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟     دیوانگیست!!!

یک روز

یک روز احساس کردم اگر اورا با یک غریبه ببینم تمام شهر را به آتش خواهم کشید.........

 اما امروز حتی کبریتی هم روشن نمیکنم تاببینم او کجاست و با کیست.............

روزی که به دنیا آمدم در گوشم خواندند اگر می خواهی در دنیا خوشبخت شوی همه را دوست بدار.....

....حال که دیوانه وار دوستش دارم می گویند فراموش کن!!!!!!!

وداع

می روم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ویرانه ی خویش

به خدا می برم از شهر شما

دل شوریده و دیوانه خویش

می برم ، تا که در آن نقطه دور

شستشویش دهم از رنگ نگاه

شستشویش دهم از لکه ی عشق

زین همه خواهش بیجا و تباه

می برم تا ز تو دورش سازم

ز تو ای جلوه ی امید محال

می برم زنده بگورش سازم

تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد ، می رقصد اشک

آه ، بگذار که بگریزم من

از تو ، ای چشمه ی جوشان گناه

شاید آن به که بپرهیزم من

بخدا غنچه ی شادی بودم

دست عشق آمد و از شاخم چید

شعله آه شدم ، صد افسوس

که لبم باز بر آن لب نرسید

عاقبت بند سفر پایم بست

می روم ، خنده به لب ، خونین دل

می روم از دل من دست بدار

ای امید عبث بی حاصل

چیه دلم گرفتی واسه چی داری گریه می کنی؟

چیه دلم گرفتی واسه چی داری گریه می کنی؟

چیه دلم شکستی واسه کی داری گریه میکنی؟

چیه دلم غریبی چی دیدی داری گریه میکنی؟

میگی گذاشته رفته" اونی که مثل نفست بود.

میگی دلتو شکسته" اونی که همه کس تو بود.

میگی دیدی نموندش" پای همه حرفهایی که زده بود.

دل من می دونم داری دیوونه میشی اما باز بی خیالش

دل من می دونم داری ویرونه میشی اما باز بی خیالش

بابا بی خیالش


منم تنهای عاشق

یه روز بهم گفت: می خوام باهات دوست بشم.آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام بهش لبخند زدم و گفتم: آره میدونم. فکر خوبیه . منم خیلی تنهام

 یه روز دیگه بهم گفت: می خوام تا  ابد باهات بمونم. آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام بهش لبخند زدم و گفتم: آره میدونم. فکر خوبیه. منم خیلی تنهام...یه روز دیگه بهم گفت:   می خوام برم یه جای دور.جایی که هیچ مزاحمی نباشه.  وقتی همه چیز حل شد تو هم بیا اونجا.آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام .....بهش لبخند زدم و گفتم: آره میدونم. فکر خوبیه، منم خیلی تنهام .یه روز تو نامه برام نوشت: من اینجا یه دوست پیدا کردم. آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام ......براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: آره میدونم.فکر خوبیه. منم خیلی تنهام

یه روز دیگه تو نامه برام نوشت: من قراره با این دوستم تا  ابد زندگی کنم. آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: آره میدونم .فکر خوبیه،منم خیلی تنهام

حالا دیگه اون تنها نیست و از این بابت خوشحالم و چیزی که

 بیشتر از اون خوشحالم میکنه اینه که هنوز نمیدونه که من

 خیلی خیلی تنهام....

خواستم زنده بمانم غم دوران نگذاشت

خواستم زنده بمانم غم دوران نگذاشت 

 

                                 خواستم غم مخورم قصه هجران نگذاشت

 

 خواستم دست به هر کـار خلافی بزنـم   

 

                                   آیه خـوف فمـن یعمــل قــرآن نگذاشــت

 

 خواستم صاحب زر گردم و سر نیزه زور     

 

                                 مرگ چنگیز به یاد آمد و میدان نگذاشت

 

خواستم بهر دو نان منت دونان بکشـــم    

 

                               پــاسخ مور به پیــغام سلیمـان نـگذاشــت

 

 خواستم از خم شادی دو سه جامی بزنم 

 

                               یاد آن خسته دل بی سر و سامان نگذاشت

 

خواستم کاخ بسازم که کشد سر به فلک   

    

                          دیــــدن کوخ نشیــنان بیابـــان نگذاشـــت

 

 خواستم سفره شاهانه بچینم به طــــرب     

 

                            یـــاد آن گرسنه سر بــه گریبان نگذاشت

 

 خواســتم شعـــر بگویم که بخنند هــمه         

 

                         ناله بیــوه زن و اشــک یتیمان نــگذاشت

 

نفس میخواست مرا منحرف از راه کند           

 

                         فطرتم بر سر عقل آمد و وجدان نگذاشت

دوستت دارم

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you I love you

می روم

می روم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ويرانه خويش

بخدا می برم از شهر شما

دل شوريده و ديوانه خويش

می برم، تا كه در آن نقطه دور

شستشويش دهم از رنگ گناه

شستشويش دهم از لكه عشق

زينهمه خواهش بيجا و تباه

همه چیز تموم میشه و سه تا چیر باقی میمونه

تجربه و خاطره و گذر عمر

گفتمش...

گفتمش : دل می خری ؟

برسید چند؟

گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !

خنده کرد و دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل ز دستش روی خاک افتاده بود

جای بایش روی دل جا مانده بود ......

توبه کردم

توبه كردم كه دگر بوسه نگيرم زلبت

كه دگر باره از اين گونه خطاها نكنم

بوسه ای داد و چو برداشت لب از روی لبم

توبه كردم كه دگر توبه ی بيجا نكنم

سوزش عشق...


سوزش عشق به جز عاشق بیچاره كه داند

رنج هجران به جز عاشق آواره كه داند

ناز پرورده چه داند شرر آتش عشق

این شرر غیر عاشق جگر پاره كه داند

كم سخن از عشق بگو بگذر از این راز

رمز این مسئله جز عاشق بیچاره كه داند

وفا...

در خواب ناز بودم شبی


دیدم کسی در میزند


در را گشودم روی او


دیدم غم است در میزند


ای دوستان بی وفا


در غم بیاموزید وفا.....


غم با همه بیگانگی


هرشب به من سر میزند



منو برنجون...

عشق مثل جنگه


راحت شروع میشه ولی تموم کردنش خیلی سخته


برای شروعش به رضایت طرف مقابل کاری نداره


هردو خونه خراب کنن


خرابیها و اثرشون تا سالها بعد باقی میمونه


برای هردو باید جون داد


ولی مثل جنگ احد اگه کشته هم بشی پیروزی


پس میمیرم برات


 

من گفتم عشق مثل جنگه


یکی دیگه گفت : تو ترکی و ج ن گ رو برعکس میگی عشق مثل گنجه


اون یکی گفت : نه بابا بر عکسش کنی مثل پنجه


ولی از همه اینها بگذریم ، عشق اول تا آخر فقط رنجه


ازت خواهش میکنم منو برنجون

نبودنت...

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

 براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

 تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

 از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم

به کدامین گناه

باز من محکومم، به کدامین گناه؟

باز هم روز و شبم، پُرِ حسرت شد و آه

به چه جرمی قلبم، زیر پایت لِه شد؟

وقتی که میرفتی، حالت از این بِِه شد؟!

چه گناهی کردم، جز به تو دل بستن؟

سهمِ تو سفر شد و سهم من بشکستن

سینه ام مالامال، پُرِ حسرت شد و آه

من چرا محکومم، به کدامین گناه؟!

فقط به خاطر تو...

آخر یه روز دق میکنم فقط به خاطر تو
دنیا رو عاشق میکنم فقط به خاطر تو

شب به بیابون می زنم فقط به خاطر تو
رو دست مجنون می زنم فقط به خاطر تو

تو نمی خوای بیای پیشم فقط به خاطر من
من ولی سرزنش می شم فقط به خاطر تو

                                       عشق تو پنهون میکنی فقط به خاطر من
                                من دلم و خون می کنم فقط به خاطر تو