نام بازی:Assassins Creed :BrotherHood
سازنده:Ubisoft Monteral
ناشر:Ubisoft
سبک:شوم شخص اکشن/مخفی کاری/تاریخی
درجه سنی:RP
پلتفرم:PC,360,PS3
امتیاز بازی توسط نگارنده:10/10
درجه اهمیت بازی:۵ ستاره/۵ ستاره
یکی از ۵ بازی برتر سال 2011
هم اکنون آماده برای فروش پستی برای خرید بازی وارد لینک زیر شوید قیمت : 3000 تومان
توضیحات:
خب همونطور که می دونین Brotherhood همچنان ادامه ی
سرنوشت اتزیو ادیتوره دافیرنیزه رو ادامه خواهد تا بالاخره مشخص بشه که
اتزیو که از نوادگان الطیر و اساسین های پیشین هستش کارش به کجا می کشه.
بیشتر از این در مورد داستان صحبت نمی کنم و یه راست میریم سراغ ویژگی ها:
تا به حال دمو های زیادی از این عنوان منتشر شده که
در هر کدوم ویژگی های جدید بازی معرفی شده بخصوص دمویی که در E3 منتشر شده
همه رو تشنه انجام این بازی کرده. ویژگی اول:
سازندگان بازی به صراحتا اعلام کردن که در
Brotherhood مدت زمان بیشتری را با شخصیت اول کل سری یعنی دزموند مایلز
سپری خواهید کرد و مهم تر این که برخی نکات مبهم داستان مثل راز مرموز
subject 17 فاش خواهد شد. البته منظورم این نیست که ماجرای subject 17 به
طور کامل بفهمید بلکه اطلاعات بیشتری از اون بدست میارید چون ریشه بازی
همین subject 17 هستش و واقعا همین subject 17 بازی رو بسیار فلسفی کرده
بطوری که در ابتدای نسخه دوم شما روی دوم عبارت الزلزه رو میبینید که اشاره
به پیشگویی کسی داره (اسمشو یادم رفته) که جنگ جهانی دوم رو پیش بینی
کرده. ایشون گفتن در سال 2012 زلزله ای کل جهان رو با خاک یکسان خواهد کرد
که فیلمی هم از این قضیه با نام 2012 منتشر شده.
حالا بگذریم. در طول نسخه اول بازی فقط می شد با
دزموند راه رفت و خوابید و با دیگران صحبت کرد و به خاطرات وصل شد که واقعا
شروع خوبی برای آشنایی با این شخصیت مرموز بود. اما ما در نسخه دوم شاهد
مبارزه دزموند با گاردهای منفی بودیم و فهمیدیم چقدر شبیه اجدادش مبارزه می
کنه و به کمک اون خانم پرستاره توانست تا حدودی شخصیت خودش رو پیدا کنه و
تا حدی توانست مانند اجدادش سکو بازی یاد بگیرد.
من به شخصه حس می کنم در انجمن برادری می توان با
دزموند در خیابانها راه رفت البته شاید برای این قضیه خیلی زود باشه ولی
بدون شک قابلیت های جدیدی در انجمن برادری به دزموند داده خواهد شد که باید
صبر کرد و دید.
یعنی ممکنه دزموند مایلز آخرین اساسینی باشه که زنده است و در دوران ما زندگی می کنه؟
این همون سوالی که در نهایت بهش پاسخ داده خواهد شد.
ویژگی دوم :
Assassin's Creed: Brotherhood دقیقا بعد از واقایع نسخه دوم رخ
میدهد. این طور که مشخصه در Brotherhood بعد دیگری از سرنوشت اتزیو برامون
مشخص میشه که با سرنوشت عموش و یکی از نوادگان تمپلار ها گره خورده. قضیه
از اون جایی شروع میشه که مونتولیوو (شهر محل حکومت عموی اتزیو) مورد حمله
عده ای ناشناس که همون تمپلارها باشن قرار گرفته. اتزیو به سرعت خودش رو
بالا برج ها می رسونه و مقاومت می کنه. اما در آخر به مرگ عموش منتهی میشه .
حالا شما در نقش اتزیو باید در فکر انتقام باشید. انتقامی که مزه ی عسل
خواهد داد.
بازی در حالت داستانی 15 ساعت گیم پلی داشته باشد.
در نسخه دوم شاهد گیم پلی روان و شادابی بودیم که بی شک در این نسخه هم
این روند ادامه پیدا خواهد کرد و بسیار بهتر هم خواهد شد. نسخه دوم حدودا
17 ساعتی گیم پلی داشت ولی با ماموریتهای جانبی و جستجو های بازی بیشتر هم
میشد. به هر حال در انجمن برادری بخش مالتی هم وجود داره که نباید فراموش
بشه. در مورد بخش مالتی در فرصت های بعدی انشالله توضیح خواهم داد.به هر
حال باید دید گیم پلی 15 ساعته انجمن برادری چگونه خواهد بود؟
ویژگی سوم :
اسم بازی با این ویژگی گره خورده است. انجمن
برادری اشاره به اساسین های جوانی داره که در Brotherhood شاگردان اتزیو
هستند و وی رهبر این گروه که البته به صورت مخفیانه هم فعالیت میکنن هستش.
طبق گفته سازندگان شما می تونین اساسین های جوان رو بعد از این که به خدمت
گرفتید به ماموریت به فرستید. این ماموریت می تونه در رم باشه یا ایالات
دیگر ایتالیا مثلا ونیز. به نظر بسیار جذاب میاد البته استراتژِی هم تاثیر
خودش رو داره. گروه تمپلار قالب در رم با نام Borgia شناخته میشن و هدف
اصلی اتزیو و انجمن برادری نابودی این گروه و پاکسازی رم هستش. شما می
توانید از افراد خود بخواهید که سربازان Borgia را مخفیانه بکشند یا به شما
در مبارزات وسیع کمک کنند. نام این سیستم BAM خواهد بود. این گوی و اینم
میدان. شما باید با شاگردانتون این گروه رو نابود کنین.
ویژگی چهارم:
شاید مهم ترین ویژگی بازی اضافه شدن المان های RPG
به بازی باشه. این سوال پیش میاد که چگونه باید اساسین های جوان رو
استخدام کنیم و آموزششون بدیم؟ خب معلومه شما باید افرادی رو که زیر ظلم
Borgia ها هستند رو نجات داده و به پایگاه خود منتقل کنین و آموزششون بدین.
این افراد گاها در گوشه و کنار خیابان مورد آزار سربازان قرار گرفته یا
باید به زندان های Borgia حمله کرده و زندانی های بی گناه را نجات داده و
به خدمت خود در بیاورید.
شما می توانید در دسته های مختلف این افراد رو طبقه بندی کنین و قابلیت هاشون رو ارتقاع بدین این شما رو یاد DRAGONAGE نمی اندازه؟
این قابلیت بسیار جالبه و باید دید آیا موفقیت آمیز هم خواهد بود یا خیر؟
ویژگی پنجم:
این ویژگی هم مربوط به همون المان های RPG میشه.
شما میتوانید علاوه بر ایتالیا اساسین های جوان رو به کشورهای دیگری چون
روسیه و بریتانیا و هلند و... بفرستید. این افراد در هر سفر امتیازی بدست
می آورند موسوم به XP که همون تجربیات خودمون هست. هر چه این امتیازات
بالاتر برود LEVEL سرباز بالا می رود. هنوز معلوم نیست چند LEVEL در بازی
وجود دارد ولی گفته شده اگر سربازی به LEVEL شش و هفت برسه بسیار قدرتمند
خواهد بود.
این واقعا ویژگی جالبی خواهد بود به شرط آنکه
دشمنان هم به مرور زمان سر سخت تر بشن در غیر این صورت بازی بسیار آسان
خواهد شد و از جذابیت آن کاسته خواهد شد.
ویژگی شیشم:
در بازی گذشته یعنی همون نسخه دوم ماموریتهای وجود
داشت موسوم به Assassin's Tomb که در نقشه به شکل لوگوی بازی نمایان میشد و
بیشتر در محل هایی غار مانند و یا انبار غلات و موزه و ... بود که
سربازانی در اونجا حضور داشتن. وظیفه این سربازان مواظبت از میراث فرقه
اساسین بود و وظیفه شما برگرداندن این میراث به محل اصلی آنها بود که در
نهایت اگر همه اونها رو بر می گردوندید لباس اساسین بزرگ یعنی الطیر اعظم
برایتان آزاد میشد.مفتخرم که این خبر رو بهتون بدم که در این نسخه هم
Assassin's Tomb ها وجود خواهند داشت.
باید دید میراث اتزیو در رم چگونه خواهد بود.
ویژگی هفتم:
ویژگی هفتم مربوط به خصوصیت جدید خوده اتزیو هستش
که احتمالا به لطف لئوناردو داوینچی بزرگ از اون بهره مند شده و اون چیزی
نیست جز چتر نجات اون زمان. اگه یادتون باشه لئوناردو در نسخه دوم چیزی
شبیه کایت طراحی کرده بود که یکی از ماموریتهای بازی هم با اون انجام میشد
ولی این چتر نجات در کل بازی با شما خواهد بود. ولی هنوز نمی دونم به چه
دردی می خوره. شاید بتونید از بلند ترین نقطه ها بپرید، چتر خود را در
آخرین لحظات باز کنید و مستقیما بر روی اسب خود سوار شوید و بتازید. درسته
همینه سازندگان اینو تایید کردن. آقا تبریک چه شود.
ویژگی هشتم:
سلاح های جدیدی در بازی گنجانده شده از جمله توپ و
تنفنگ و باروت که کماکان می تونید اونها رو خریداری کنین. شوالیه هایی در
نسخه دوم قرار داشتن که دارای هیبتی بزرگ بودند و عموما سلاح های بزرگ و
سنگین حمل می کردند. لذت کشتن این افراد به این بود که سلاح سنگین این
افراد رو از چنگشون دربیارید و بوسیله همین سلاح اونها رو بکشید. این سلاح
عموما شامل تبرهای دوسر و تبرهای بزرگ یک سر و نیزه و شمشیر های بزرگ
بودند. در Brotherhood علاوه بر اینکه می تونین با این سلاح ها سربازان رو
از بین ببرین می تونین اونها رو به طرفشون پرتاب کرده و تعداد زیادی از
اونها رو یکباره به درک واصل کنید.چه حسی داره خدا می دونه منو که دیوونه
کرده.
ویژگی آخر:
بخش اعظم Brotherhood در پایتخت ایتالیا یعنی رم
خواهد بود و گفته شده که بزرگترین شهر سری Assassin's Creed خواهد بود و
چیزی در حدود 3-4 برابر فلورانس وسعت خواهد داشت. این شهر مملو از HAWKEYE
خواهد بود. محل اصلی حکومت Borgia در رم قلعه های اساسی شهر خواهد بود که
البته فرمانروایان تمپلار در آنها حکومت می کنند. وظیفه اصلی شما تحت سلطه
گرفتن این قلعه ها و نابودی این فرمانروایان هست. وقتی این کار رو انجام
بدین اون قلع در اختیار شما قرار خواهد گرفت و می تونین ارتش خود رو در
اونها نگهداری کنین.بعد از فتح هر قلعه، نفوذ Borgia در آن منطقه کمتر می
شود و مغازه هایی برای شما در آن اطراف باز می شوند.
خب امیدوارم لذت برده باشین. همونطور که متوجه
شدین Assassin's Creed: Brotherhood همچنان راه قبلی و موفق این سری رو
ادامه خواهد داد ولی ویژگی های جدیدی به بازی اضافه شده که همه در جهت
پیشرفت بازی صورت گرفته است.
آیا خواهیم فهمید دزموند کیست؟ آیا اتزیو به انتهای جهان خواهد رسید؟ آیا الزلزله رخ خواهد داد؟ و هزاران آیا دیگر....
نام بازی:Assassins Creed :BrotherHood
سازنده:Ubisoft Monteral
ناشر:Ubisoft
سبک:شوم شخص اکشن/مخفی کاری/تاریخی
درجه سنی:RP
پلتفرم:PC,360,PS3
امتیاز بازی توسط نگارنده:10/10
درجه اهمیت بازی:۵ ستاره/۵ ستاره
یکی از ۵ بازی برتر سال 2011
هم اکنون آماده برای فروش پستی برای خرید بازی وارد لینک زیر شوید قیمت : 3000 تومان
توضیحات:
خب همونطور که می دونین Brotherhood همچنان ادامه ی
سرنوشت اتزیو ادیتوره دافیرنیزه رو ادامه خواهد تا بالاخره مشخص بشه که
اتزیو که از نوادگان الطیر و اساسین های پیشین هستش کارش به کجا می کشه.
بیشتر از این در مورد داستان صحبت نمی کنم و یه راست میریم سراغ ویژگی ها:
تا به حال دمو های زیادی از این عنوان منتشر شده که
در هر کدوم ویژگی های جدید بازی معرفی شده بخصوص دمویی که در E3 منتشر شده
همه رو تشنه انجام این بازی کرده. ویژگی اول:
سازندگان بازی به صراحتا اعلام کردن که در
Brotherhood مدت زمان بیشتری را با شخصیت اول کل سری یعنی دزموند مایلز
سپری خواهید کرد و مهم تر این که برخی نکات مبهم داستان مثل راز مرموز
subject 17 فاش خواهد شد. البته منظورم این نیست که ماجرای subject 17 به
طور کامل بفهمید بلکه اطلاعات بیشتری از اون بدست میارید چون ریشه بازی
همین subject 17 هستش و واقعا همین subject 17 بازی رو بسیار فلسفی کرده
بطوری که در ابتدای نسخه دوم شما روی دوم عبارت الزلزه رو میبینید که اشاره
به پیشگویی کسی داره (اسمشو یادم رفته) که جنگ جهانی دوم رو پیش بینی
کرده. ایشون گفتن در سال 2012 زلزله ای کل جهان رو با خاک یکسان خواهد کرد
که فیلمی هم از این قضیه با نام 2012 منتشر شده.
حالا بگذریم. در طول نسخه اول بازی فقط می شد با
دزموند راه رفت و خوابید و با دیگران صحبت کرد و به خاطرات وصل شد که واقعا
شروع خوبی برای آشنایی با این شخصیت مرموز بود. اما ما در نسخه دوم شاهد
مبارزه دزموند با گاردهای منفی بودیم و فهمیدیم چقدر شبیه اجدادش مبارزه می
کنه و به کمک اون خانم پرستاره توانست تا حدودی شخصیت خودش رو پیدا کنه و
تا حدی توانست مانند اجدادش سکو بازی یاد بگیرد.
من به شخصه حس می کنم در انجمن برادری می توان با
دزموند در خیابانها راه رفت البته شاید برای این قضیه خیلی زود باشه ولی
بدون شک قابلیت های جدیدی در انجمن برادری به دزموند داده خواهد شد که باید
صبر کرد و دید.
یعنی ممکنه دزموند مایلز آخرین اساسینی باشه که زنده است و در دوران ما زندگی می کنه؟
این همون سوالی که در نهایت بهش پاسخ داده خواهد شد.
ویژگی دوم :
Assassin's Creed: Brotherhood دقیقا بعد از واقایع نسخه دوم رخ
میدهد. این طور که مشخصه در Brotherhood بعد دیگری از سرنوشت اتزیو برامون
مشخص میشه که با سرنوشت عموش و یکی از نوادگان تمپلار ها گره خورده. قضیه
از اون جایی شروع میشه که مونتولیوو (شهر محل حکومت عموی اتزیو) مورد حمله
عده ای ناشناس که همون تمپلارها باشن قرار گرفته. اتزیو به سرعت خودش رو
بالا برج ها می رسونه و مقاومت می کنه. اما در آخر به مرگ عموش منتهی میشه .
حالا شما در نقش اتزیو باید در فکر انتقام باشید. انتقامی که مزه ی عسل
خواهد داد.
بازی در حالت داستانی 15 ساعت گیم پلی داشته باشد.
در نسخه دوم شاهد گیم پلی روان و شادابی بودیم که بی شک در این نسخه هم
این روند ادامه پیدا خواهد کرد و بسیار بهتر هم خواهد شد. نسخه دوم حدودا
17 ساعتی گیم پلی داشت ولی با ماموریتهای جانبی و جستجو های بازی بیشتر هم
میشد. به هر حال در انجمن برادری بخش مالتی هم وجود داره که نباید فراموش
بشه. در مورد بخش مالتی در فرصت های بعدی انشالله توضیح خواهم داد.به هر
حال باید دید گیم پلی 15 ساعته انجمن برادری چگونه خواهد بود؟
ویژگی سوم :
اسم بازی با این ویژگی گره خورده است. انجمن
برادری اشاره به اساسین های جوانی داره که در Brotherhood شاگردان اتزیو
هستند و وی رهبر این گروه که البته به صورت مخفیانه هم فعالیت میکنن هستش.
طبق گفته سازندگان شما می تونین اساسین های جوان رو بعد از این که به خدمت
گرفتید به ماموریت به فرستید. این ماموریت می تونه در رم باشه یا ایالات
دیگر ایتالیا مثلا ونیز. به نظر بسیار جذاب میاد البته استراتژِی هم تاثیر
خودش رو داره. گروه تمپلار قالب در رم با نام Borgia شناخته میشن و هدف
اصلی اتزیو و انجمن برادری نابودی این گروه و پاکسازی رم هستش. شما می
توانید از افراد خود بخواهید که سربازان Borgia را مخفیانه بکشند یا به شما
در مبارزات وسیع کمک کنند. نام این سیستم BAM خواهد بود. این گوی و اینم
میدان. شما باید با شاگردانتون این گروه رو نابود کنین.
ویژگی چهارم:
شاید مهم ترین ویژگی بازی اضافه شدن المان های RPG
به بازی باشه. این سوال پیش میاد که چگونه باید اساسین های جوان رو
استخدام کنیم و آموزششون بدیم؟ خب معلومه شما باید افرادی رو که زیر ظلم
Borgia ها هستند رو نجات داده و به پایگاه خود منتقل کنین و آموزششون بدین.
این افراد گاها در گوشه و کنار خیابان مورد آزار سربازان قرار گرفته یا
باید به زندان های Borgia حمله کرده و زندانی های بی گناه را نجات داده و
به خدمت خود در بیاورید.
شما می توانید در دسته های مختلف این افراد رو طبقه بندی کنین و قابلیت هاشون رو ارتقاع بدین این شما رو یاد DRAGONAGE نمی اندازه؟
این قابلیت بسیار جالبه و باید دید آیا موفقیت آمیز هم خواهد بود یا خیر؟
ویژگی پنجم:
این ویژگی هم مربوط به همون المان های RPG میشه.
شما میتوانید علاوه بر ایتالیا اساسین های جوان رو به کشورهای دیگری چون
روسیه و بریتانیا و هلند و... بفرستید. این افراد در هر سفر امتیازی بدست
می آورند موسوم به XP که همون تجربیات خودمون هست. هر چه این امتیازات
بالاتر برود LEVEL سرباز بالا می رود. هنوز معلوم نیست چند LEVEL در بازی
وجود دارد ولی گفته شده اگر سربازی به LEVEL شش و هفت برسه بسیار قدرتمند
خواهد بود.
این واقعا ویژگی جالبی خواهد بود به شرط آنکه
دشمنان هم به مرور زمان سر سخت تر بشن در غیر این صورت بازی بسیار آسان
خواهد شد و از جذابیت آن کاسته خواهد شد.
ویژگی شیشم:
در بازی گذشته یعنی همون نسخه دوم ماموریتهای وجود
داشت موسوم به Assassin's Tomb که در نقشه به شکل لوگوی بازی نمایان میشد و
بیشتر در محل هایی غار مانند و یا انبار غلات و موزه و ... بود که
سربازانی در اونجا حضور داشتن. وظیفه این سربازان مواظبت از میراث فرقه
اساسین بود و وظیفه شما برگرداندن این میراث به محل اصلی آنها بود که در
نهایت اگر همه اونها رو بر می گردوندید لباس اساسین بزرگ یعنی الطیر اعظم
برایتان آزاد میشد.مفتخرم که این خبر رو بهتون بدم که در این نسخه هم
Assassin's Tomb ها وجود خواهند داشت.
باید دید میراث اتزیو در رم چگونه خواهد بود.
ویژگی هفتم:
ویژگی هفتم مربوط به خصوصیت جدید خوده اتزیو هستش
که احتمالا به لطف لئوناردو داوینچی بزرگ از اون بهره مند شده و اون چیزی
نیست جز چتر نجات اون زمان. اگه یادتون باشه لئوناردو در نسخه دوم چیزی
شبیه کایت طراحی کرده بود که یکی از ماموریتهای بازی هم با اون انجام میشد
ولی این چتر نجات در کل بازی با شما خواهد بود. ولی هنوز نمی دونم به چه
دردی می خوره. شاید بتونید از بلند ترین نقطه ها بپرید، چتر خود را در
آخرین لحظات باز کنید و مستقیما بر روی اسب خود سوار شوید و بتازید. درسته
همینه سازندگان اینو تایید کردن. آقا تبریک چه شود.
ویژگی هشتم:
سلاح های جدیدی در بازی گنجانده شده از جمله توپ و
تنفنگ و باروت که کماکان می تونید اونها رو خریداری کنین. شوالیه هایی در
نسخه دوم قرار داشتن که دارای هیبتی بزرگ بودند و عموما سلاح های بزرگ و
سنگین حمل می کردند. لذت کشتن این افراد به این بود که سلاح سنگین این
افراد رو از چنگشون دربیارید و بوسیله همین سلاح اونها رو بکشید. این سلاح
عموما شامل تبرهای دوسر و تبرهای بزرگ یک سر و نیزه و شمشیر های بزرگ
بودند. در Brotherhood علاوه بر اینکه می تونین با این سلاح ها سربازان رو
از بین ببرین می تونین اونها رو به طرفشون پرتاب کرده و تعداد زیادی از
اونها رو یکباره به درک واصل کنید.چه حسی داره خدا می دونه منو که دیوونه
کرده.
ویژگی آخر:
بخش اعظم Brotherhood در پایتخت ایتالیا یعنی رم
خواهد بود و گفته شده که بزرگترین شهر سری Assassin's Creed خواهد بود و
چیزی در حدود 3-4 برابر فلورانس وسعت خواهد داشت. این شهر مملو از HAWKEYE
خواهد بود. محل اصلی حکومت Borgia در رم قلعه های اساسی شهر خواهد بود که
البته فرمانروایان تمپلار در آنها حکومت می کنند. وظیفه اصلی شما تحت سلطه
گرفتن این قلعه ها و نابودی این فرمانروایان هست. وقتی این کار رو انجام
بدین اون قلع در اختیار شما قرار خواهد گرفت و می تونین ارتش خود رو در
اونها نگهداری کنین.بعد از فتح هر قلعه، نفوذ Borgia در آن منطقه کمتر می
شود و مغازه هایی برای شما در آن اطراف باز می شوند.
خب امیدوارم لذت برده باشین. همونطور که متوجه
شدین Assassin's Creed: Brotherhood همچنان راه قبلی و موفق این سری رو
ادامه خواهد داد ولی ویژگی های جدیدی به بازی اضافه شده که همه در جهت
پیشرفت بازی صورت گرفته است.
آیا خواهیم فهمید دزموند کیست؟ آیا اتزیو به انتهای جهان خواهد رسید؟ آیا الزلزله رخ خواهد داد؟ و هزاران آیا دیگر....
نوشته شده در پنجشنبه 1389/11/21ساعت 19:49 توسط فریده و فریبا| 2 نظر |
شب بی قراری...! باز شب بی قراری، باز شب درد و سیر عشق، امشب در تنگنای غم آرمیده ام و طب عشق تو جانم را می سوزاند. امشب به خود می پیچم و یاد عشق نخستین در دلم تیر می کشد. امشب به جای تکیه بر تو بر بالینم تکیه می گذارم، قلمی در دست می گیرم و اسراری نهان روی صفحه ی دلم می نویسم، می نویسم که عشق جانسوز تو گنجی است بر ویرانه ی دل من، می نویسم از آن نغمه های شرارانگیزت که از سرزمین طوفان به گوشم می رسانی . می نویسم که چشمانم بعد از شهاب آسمانیم، ده افتاب طلعت را نخواهد پیمود .
ای شیرین سخن ! چرا از تو دگر نه پیامی هست و نه نشانی، کنون مرا در صحرای جنون رها کرده ای .
تو بودی که کلبه ی عشق را در دستان من گذاردی، که اگر تقدیر هم بخواهد ، کاشانه ی دلم را به او نخواهم داد . من افسانه ی دلت هستم که شیشه ی دلم به سنگ خورده و باز هم سودازده ی سنگ دلان است . من افسانه ی اسیرهستم که چرخ کینه توز روزگار پرده ی رازم را نهان کرده ، من افسانه ای هستم همانند پرنده ای اسیر؛ پرنده ای که نیست نشانی از همدمش، و بال و پر و آشیانه اش سوخت. کاش هرگز اثر و نام و نشانی از من نبود و کاش در دامگه عشقت اسیر نمی شدم !
کاش افسانه ی خیال به حقیقت و به دشت جنون واگذار نمی شد !
کاش راز و رمز محبت تو آتش سینه ام را خاموش می کرد . گرکشتی جان تو روزی به عشق طوفان برسد و به دریای دل می سپارم که هیچ ساحلی ندارد .
ای کاش ، کاش ها به حقیقت می پیوست .
" بی معرفت بدون دوست دارم "
نوشته شده در پنجشنبه 1389/11/21ساعت 18:26 توسط فریده و فریبا| نظر بدهید |
اگر + خدا باشی؛ زندگی - همه چیز شیرین است.
هیچگاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد، گریان نکن.
زندگی به هیچ نمی ارزد، ولی ارزش هیچ چیز به اندازه ی زندگی نیست.
هیچگاه بدن عریانت را به کسی که قلب عریانش را ندیده ای نشان نده.
برای تلفظ کردن کوتاه ترین کلمات " بله " و " خیر " به اندازه ی یک کنفرانس باید فکر کرد.
باران رحمت خدا همیشه می بارد، تقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم.
خداوند همیشه سخت ترین نقش را به بهترین بازیگرش می دهد، شاید ما بهترین بازیگرش باشیم.
چه ساده با گریستن " خویش " زاده می شویم و چه ساده با گریستن " دیگران " از دنیا می رویم؛ و میان این معمایی می سازیم " به نام زندگی "
نوشته شده در پنجشنبه 1389/11/21ساعت 18:13 توسط فریده و فریبا| نظر بدهید |
چرا...؟ نمی دونم چرا فراموش کردن بعضی چیزا غیرممکنه
چرا وقتی با دل پاک جلو میری، وقتی که وجودت لبریز از عشقه، دریچه قلبتو باز می کنی و قلبتو خالی می کنی تا معشوقت تو اون راحت باشه، بهت لگد میزنه و قلبتو درد میاره
چرا آدما با اینکه می دونن خورد کردن و ضربه زدن به کسی ممکنه زندگیشو نابود کنه از این کار لذت می برن
چرا وقتی که عاشق میشی دنیا بهت پشت می کنه
چرا وقتی می بینن تنت زخم برداشته زخمتو تازه تر می کنن...
هیچ وقت یادم نمیره شبایی که تمامه اتاقمو سکوت فرا گرفته بود و با گونه های خیسم با خدا خلوت می کردم، شکایت مردم و پیش خدا می کردم و از خودم می پرسیدم مگه میشه، مگه میشه زندگیتو پای کسی بریزی که هیچ حسی نسبت بهت نداشته باشه، کسی که خوردت کرد و گفت از زندگیم برو بیرون. چرا من مثل بقیه نیستم؟
بقول بزرگترا خوبی کن تا بهت خوبی شه، خب چرا وقتی خوبی می کنی جوابتو با بدی میدن؟
چرا جای اینکه دردتو واکنن با خنجری از غرور و نفرت جوونیتو می کشن؟
نوشته شده در پنجشنبه 1389/11/21ساعت 17:58 توسط فریده و فریبا| نظر بدهید |
چقدر سخته چقدر سخته میون صدها آدم باشی و حس کنی که تنهایی، حس کنی کسی تو رو نمی بینه
چقدر سخته وقتی دلت می گیره، وقتی که دلتو می شکنن، جای اینکه سرتو رو شونه های کسی که دوسش داری بذاری تنها با خودت زجه بزنی و چشت دنبال بقیه باشه و حسرت بخوری
چقدر سخته وقتی که از تنهایی میری در خونه کسی بزنی که آتیش دلتو خاموش کنه دست رد به سینت بزنه و زخم دلتو تازه تر کنه...
چقدر سخته وقتی کسی که شب و روز میگه دوست دارم یه روز بهت بگه ازت متنفرم
چقدر سخته کسی که باغ زندگیته، روزی خشک شه و زندگیتو بی گل کنه
چقدر سخته وقتی شبا به یاد کسی گریه می کنی و می خوابی، که یه دقیقه هم پیشت نبوده و حتی کلمه ی دوست دارم براش سخته
چقدر سخته برا فراموش کردن کسی که حس میکنی نفسته بخوای از کسی کمک بگیری که از یاد بره
چقدر سخته آرزوی حس کردن دستاشو به دل داشته باشی...
چقدر سختهوقتی که میگی گلم دوست دارم بهت محل نذاره و بهت بخنده
چقدر سخته دلت پر از درد باشه و جای اینکه تنها دلیل زندگیت حرفاتو گوش کنه بخوای به کسی التماس کنی که از وجودت خسته شده باشه
چقدر سخته دلت پر از عغده باشه و دنبال یکی بگردی که فقط و فقط به حرفات گوش کنه... سلام دوستان من تازه واردم شمارو لینک میکنم .منم با اسم کلبه اراکیها لینک کنید . من تازه واردم لطف ممیکنید هوای منم داشته باشید.اگه مقدوره اطلاعاتتونو برام میل کنید منم حتما اسم منبعشو مینویسم.بای
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام دوست عزیز اگه با تبادل لینک موافق هستی منو با اسمه آموزش هک لینک کن اگر لینک کردی بهم خبر بده تا منم شمارو با هر اسمی که دوست داری لینک کنم.
منون که وبلاگم سر زدی من شما رو با اسم ترانه آنلاین لینک کردم شما هم منو با وبلاگ طرفداران کریس رونالدو لینک کن
سلام
خوب هستین؟
با نامی که خواستی لینک شدی
ممنون میشم منو با نام" عاشقانه ها" لینک کنی
http://silentcall.blogfa.com
نمی خوام ساده بشم تو خط به خظ چشم خیسم
زندگیمو باز دوباره از سر خط بنویسم
نوشته شده در پنجشنبه 1389/11/21ساعت 19:49 توسط فریده و فریبا| 2 نظر |
شب بی قراری...!
باز شب بی قراری، باز شب درد و سیر عشق، امشب در تنگنای غم آرمیده ام و طب عشق تو جانم را می سوزاند. امشب به خود می پیچم و یاد عشق نخستین در دلم تیر می کشد. امشب به جای تکیه بر تو بر بالینم تکیه می گذارم، قلمی در دست می گیرم و اسراری نهان روی صفحه ی دلم می نویسم، می نویسم که عشق جانسوز تو گنجی است بر ویرانه ی دل من، می نویسم از آن نغمه های شرارانگیزت که از سرزمین طوفان به گوشم می رسانی . می نویسم که چشمانم بعد از شهاب آسمانیم، ده افتاب طلعت را نخواهد پیمود .
ای شیرین سخن ! چرا از تو دگر نه پیامی هست و نه نشانی، کنون مرا در صحرای جنون رها کرده ای .
تو بودی که کلبه ی عشق را در دستان من گذاردی، که اگر تقدیر هم بخواهد ، کاشانه ی دلم را به او نخواهم داد . من افسانه ی دلت هستم که شیشه ی دلم به سنگ خورده و باز هم سودازده ی سنگ دلان است . من افسانه ی اسیرهستم که چرخ کینه توز روزگار پرده ی رازم را نهان کرده ، من افسانه ای هستم همانند پرنده ای اسیر؛ پرنده ای که نیست نشانی از همدمش، و بال و پر و آشیانه اش سوخت. کاش هرگز اثر و نام و نشانی از من نبود و کاش در دامگه عشقت اسیر نمی شدم !
کاش افسانه ی خیال به حقیقت و به دشت جنون واگذار نمی شد !
کاش راز و رمز محبت تو آتش سینه ام را خاموش می کرد . گرکشتی جان تو روزی به عشق طوفان برسد و به دریای دل می سپارم که هیچ ساحلی ندارد .
ای کاش ، کاش ها به حقیقت می پیوست .
" بی معرفت بدون دوست دارم "
نوشته شده در پنجشنبه 1389/11/21ساعت 18:26 توسط فریده و فریبا| نظر بدهید |
اگر + خدا باشی؛ زندگی - همه چیز شیرین است.
هیچگاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد، گریان نکن.
زندگی به هیچ نمی ارزد، ولی ارزش هیچ چیز به اندازه ی زندگی نیست.
هیچگاه بدن عریانت را به کسی که قلب عریانش را ندیده ای نشان نده.
برای تلفظ کردن کوتاه ترین کلمات " بله " و " خیر " به اندازه ی یک کنفرانس باید فکر کرد.
باران رحمت خدا همیشه می بارد، تقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم.
خداوند همیشه سخت ترین نقش را به بهترین بازیگرش می دهد، شاید ما بهترین بازیگرش باشیم.
چه ساده با گریستن " خویش " زاده می شویم و چه ساده با گریستن " دیگران " از دنیا می رویم؛ و میان این معمایی می سازیم " به نام زندگی "
نوشته شده در پنجشنبه 1389/11/21ساعت 18:13 توسط فریده و فریبا| نظر بدهید |
چرا...؟
نمی دونم چرا فراموش کردن بعضی چیزا غیرممکنه
چرا وقتی با دل پاک جلو میری، وقتی که وجودت لبریز از عشقه، دریچه قلبتو باز می کنی و قلبتو خالی می کنی تا معشوقت تو اون راحت باشه، بهت لگد میزنه و قلبتو درد میاره
چرا آدما با اینکه می دونن خورد کردن و ضربه زدن به کسی ممکنه زندگیشو نابود کنه از این کار لذت می برن
چرا وقتی که عاشق میشی دنیا بهت پشت می کنه
چرا وقتی می بینن تنت زخم برداشته زخمتو تازه تر می کنن...
هیچ وقت یادم نمیره شبایی که تمامه اتاقمو سکوت فرا گرفته بود و با گونه های خیسم با خدا خلوت می کردم، شکایت مردم و پیش خدا می کردم و از خودم می پرسیدم مگه میشه، مگه میشه زندگیتو پای کسی بریزی که هیچ حسی نسبت بهت نداشته باشه، کسی که خوردت کرد و گفت از زندگیم برو بیرون. چرا من مثل بقیه نیستم؟
بقول بزرگترا خوبی کن تا بهت خوبی شه، خب چرا وقتی خوبی می کنی جوابتو با بدی میدن؟
چرا جای اینکه دردتو واکنن با خنجری از غرور و نفرت جوونیتو می کشن؟
نوشته شده در پنجشنبه 1389/11/21ساعت 17:58 توسط فریده و فریبا| نظر بدهید |
چقدر سخته
چقدر سخته میون صدها آدم باشی و حس کنی که تنهایی، حس کنی کسی تو رو نمی بینه
چقدر سخته وقتی دلت می گیره، وقتی که دلتو می شکنن، جای اینکه سرتو رو شونه های کسی که دوسش داری بذاری تنها با خودت زجه بزنی و چشت دنبال بقیه باشه و حسرت بخوری
چقدر سخته وقتی که از تنهایی میری در خونه کسی بزنی که آتیش دلتو خاموش کنه دست رد به سینت بزنه و زخم دلتو تازه تر کنه...
چقدر سخته وقتی کسی که شب و روز میگه دوست دارم یه روز بهت بگه ازت متنفرم
چقدر سخته کسی که باغ زندگیته، روزی خشک شه و زندگیتو بی گل کنه
چقدر سخته وقتی شبا به یاد کسی گریه می کنی و می خوابی، که یه دقیقه هم پیشت نبوده و حتی کلمه ی دوست دارم براش سخته
چقدر سخته برا فراموش کردن کسی که حس میکنی نفسته بخوای از کسی کمک بگیری که از یاد بره
چقدر سخته آرزوی حس کردن دستاشو به دل داشته باشی...
چقدر سختهوقتی که میگی گلم دوست دارم بهت محل نذاره و بهت بخنده
چقدر سخته دلت پر از درد باشه و جای اینکه تنها دلیل زندگیت حرفاتو گوش کنه بخوای به کسی التماس کنی که از وجودت خسته شده باشه
چقدر سخته دلت پر از عغده باشه و دنبال یکی بگردی که فقط و فقط به حرفات گوش کنه...
سلام دوستان من تازه واردم شمارو لینک میکنم .منم با اسم کلبه اراکیها لینک کنید . من تازه واردم لطف ممیکنید هوای منم داشته باشید.اگه مقدوره اطلاعاتتونو برام میل کنید منم حتما اسم منبعشو مینویسم.بای